کتاب هر پیشامد حکمتی دارد و دیگر دروغهای دوست داشتنی اثر کیت باولر ترجمه حکمت ساسانی نشر خانه رود

  • وزن: 169 گرم
  • نوع کاغذ: بالکی
  • تعداد صفحه: 164
  • نویسنده: کیت باولر
  • تعداد جلد: 1
  • رده‌بندی کتاب: ادبیات انگلیس (شعر و ادبیات)
  • شابک: 9786227940855
  • قطع: رقعی
  • چاپ شده در: ایران
  • نوع جلد: شومیز
  • ناشر: خانه رود
  • مترجم: حکمت ساسانی
  • موضوع: رمان
  • سال انتشار: 1403
  • زبان نوشتار: فارسی
  • نوبت چاپ: 1
  • خلاصه کتاب: نمی‌دانستم قرار است قهرمانِ بیچارۀ این کتابِ تازه‌ام که حالا در دست شماست، خودم باشم. کتاب پُر از نفرین، شَک و تردید، درد، دعا، امید، دروغ، فریب و آرزوی حقیقت است. دوست دارم گزارشی از آنچه در سفرم برای کشف «نشانۀ سعادت» یافتم به شما بدهم. دربارۀ چیزهایی که برایم غریب و هولناک بودند و مُدام به خودم هشدار ‌می‌دادم که از آن‌ها دور بشوم اما برایم در عین حال آشنا و بسیار شیرین هم بودند. یعنی دستِ‌کم به من نوید دادند که می‌توانم عهده‌دار زندگی‌ام باشم و ضررها را به حداقل برسانم و همچنان موفق بمانم. مهم نیست چندبار از دستورات اعتقادی این آیین رو گرداندم. گمان می‌کردم جوینده یابنده است و حالا دیگر من هم نشانۀ سعادت خودم را داشتم. مانند گیاهی که به آنی شکفته‌ و باید با بقیۀ سبزینه‌های عالم در رقابت بلعیدن نور باشد و رشد کند.
+ موارد بیشتر - بستن

کد محصول:14815260

قیمت : ناموجود

نقد و بررسی

کتاب هر پیشامد حکمتی دارد و دیگر دروغهای دوست داشتنی اثر کیت باولر ترجمه حکمت ساسانی نشر خانه رود

مشخصات فنی

کتاب هر پیشامد حکمتی دارد و دیگر دروغهای دوست داشتنی اثر کیت باولر ترجمه حکمت ساسانی نشر خانه رود

مشخصات

  • وزن
    169 گرم
  • نوع کاغذ
    بالکی
  • تعداد صفحه
    164
  • نویسنده
    کیت باولر
  • تعداد جلد
    1
  • رده‌بندی کتاب
    ادبیات انگلیس (شعر و ادبیات)
  • شابک
    9786227940855
  • قطع
    رقعی
  • چاپ شده در
    ایران
  • نوع جلد
    شومیز
  • ناشر
    خانه رود
  • مترجم
    حکمت ساسانی
  • موضوع
    رمان
  • سال انتشار
    1403
  • زبان نوشتار
    فارسی
  • نوبت چاپ
    1
  • خلاصه کتاب
    نمی‌دانستم قرار است قهرمانِ بیچارۀ این کتابِ تازه‌ام که حالا در دست شماست، خودم باشم. کتاب پُر از نفرین، شَک و تردید، درد، دعا، امید، دروغ، فریب و آرزوی حقیقت است. دوست دارم گزارشی از آنچه در سفرم برای کشف «نشانۀ سعادت» یافتم به شما بدهم. دربارۀ چیزهایی که برایم غریب و هولناک بودند و مُدام به خودم هشدار ‌می‌دادم که از آن‌ها دور بشوم اما برایم در عین حال آشنا و بسیار شیرین هم بودند. یعنی دستِ‌کم به من نوید دادند که می‌توانم عهده‌دار زندگی‌ام باشم و ضررها را به حداقل برسانم و همچنان موفق بمانم. مهم نیست چندبار از دستورات اعتقادی این آیین رو گرداندم. گمان می‌کردم جوینده یابنده است و حالا دیگر من هم نشانۀ سعادت خودم را داشتم. مانند گیاهی که به آنی شکفته‌ و باید با بقیۀ سبزینه‌های عالم در رقابت بلعیدن نور باشد و رشد کند.