کتاب خانه خیابان مانگو اثر ساندرا سیسنروس ترجمه فهیمه فتحی نشر روان نویس چاپ اول
- وزن: 100 گرم
- نوع کاغذ: تحریر
- تعداد صفحه: 72
- نویسنده: ساندرا سیسنروس
- ردهبندی کتاب: ادبیات آمریکا (شعر و ادبیات)
- شابک: 9786229360699
- قطع: رقعی
- چاپ شده در: ایران
- نوع جلد: شومیز
- ناشر: نشر روان نویس
- مترجم: فهیمه فتحی
- موضوع: رمان خارجی
- جوایز ادبی: سایر
- سال انتشار: 1403
- زبان نوشتار: فارسی
- نوبت چاپ: 1
- خلاصه کتاب: ایا گاهی با خود ارزو کرده ای که ای کاش مجبور نبودی به خانه بروی؟ ایا تابحال با خود ارزو کرده ای که ای کاش پاهایت تو را تا دورها می بردند و بعد در مقابل خانه ای متوقف می شدند که زیبا و پوشیده از گل های عظیم، پنجره های بزرگ و پله هایی بود که از ذوقت دو تا دو تا بالا می رفتی و اتاقی را می دیدی که منتظر سررسیدنت بود.پنجره های در ان اتاق بود که اگر باز می شدند، تمام اسمان به درون خانه می امد. در انجا هیچ همسایه فضولی نبود که دایم تماشایت کند. در انجا هیچ موتورسیکلت و خودرویی نبود. در انجا فقط درخت بود و درخت بود و درخت بود و فضای گسترده ای از اسمان. تو در انجا می توانستی بخندی، می توانستی چشمانت را ببندی و هرگز نگران حرف و حدیث های مردم نباشی. در انجا هیچ کس نبود که ناراحت کند و یا تو را به این فکر بیندازد که به خاطر خیال بافی ات با بقیه فرق داری. در انجا هیچ کس منتظر اشتباه کسی نبود تا او را بدکاره یا خطاکار خطاب کند؛ در انجا هیچ کس عشق ورزی های تو را دیوانگی نمی دید.
+ موارد بیشتر
- بستن
کد محصول:14517508
قیمت : ناموجود
نقد و بررسی
کتاب خانه خیابان مانگو اثر ساندرا سیسنروس ترجمه فهیمه فتحی نشر روان نویس چاپ اول
مشخصات فنی
کتاب خانه خیابان مانگو اثر ساندرا سیسنروس ترجمه فهیمه فتحی نشر روان نویس چاپ اول
مشخصات
-
وزن100 گرم
-
نوع کاغذتحریر
-
تعداد صفحه72
-
نویسندهساندرا سیسنروس
-
ردهبندی کتابادبیات آمریکا (شعر و ادبیات)
-
شابک9786229360699
-
قطعرقعی
-
چاپ شده درایران
-
نوع جلدشومیز
-
ناشرنشر روان نویس
-
مترجمفهیمه فتحی
-
موضوعرمان خارجی
-
جوایز ادبیسایر
-
سال انتشار1403
-
زبان نوشتارفارسی
-
نوبت چاپ1
-
خلاصه کتابایا گاهی با خود ارزو کرده ای که ای کاش مجبور نبودی به خانه بروی؟ ایا تابحال با خود ارزو کرده ای که ای کاش پاهایت تو را تا دورها می بردند و بعد در مقابل خانه ای متوقف می شدند که زیبا و پوشیده از گل های عظیم، پنجره های بزرگ و پله هایی بود که از ذوقت دو تا دو تا بالا می رفتی و اتاقی را می دیدی که منتظر سررسیدنت بود.پنجره های در ان اتاق بود که اگر باز می شدند، تمام اسمان به درون خانه می امد. در انجا هیچ همسایه فضولی نبود که دایم تماشایت کند. در انجا هیچ موتورسیکلت و خودرویی نبود. در انجا فقط درخت بود و درخت بود و درخت بود و فضای گسترده ای از اسمان. تو در انجا می توانستی بخندی، می توانستی چشمانت را ببندی و هرگز نگران حرف و حدیث های مردم نباشی. در انجا هیچ کس نبود که ناراحت کند و یا تو را به این فکر بیندازد که به خاطر خیال بافی ات با بقیه فرق داری. در انجا هیچ کس منتظر اشتباه کسی نبود تا او را بدکاره یا خطاکار خطاب کند؛ در انجا هیچ کس عشق ورزی های تو را دیوانگی نمی دید.