کتاب خداحافظ سیلک اثر میشل لایاز انتشارات ناهونته

  • سایر توضیحات: گاهم به تابلویی خشن افتاد. باید آن را از بقیه جدا می‌کرد. آیا پدر فکرم را خوانده بود؟ چهارپایه‌ای را مقابل تابلو گذاشت و به من اشاره کرد. در میان درختانی که در مه پنهان شده بودند، بنایی نسبتاً ساده پدیدار بود، نوعی کاروانسرای بتنی. هیچ تصویری واضح نبود. انگار کسی که این نقاشی را کشیده بود، مورد تهدید قرار گرفته بود و قول داده بود هیچ تصویری را واضح نشان ندهد. سعی کردم تکنیک، سبک و مهارتش را برانداز کنم. نمی‌توانستم تشخیص دهم که این منظره آرام‌بخش است یا دلهره‌آور. در عین حال، هر دو حالت را در انسان برمی‌انگیخت. پدر خواست سراغ تابلوی دیگری برویم. ساحل دریایی با آبی غبارآلود و بیشتر خاکستری. او باز هم اصرار داشت تابلوهای دیگر را هم ببینیم و به همین ترتیب ادامه دادیم. لحنش آمرانه بود و ریتم خاصی را دیکته می‌کرد. خیلی زود هم از آن‌ها رد می‌شد. هرچه تابلوهای بیشتری می‌دیدم کمتر به آن‌ها توجه می‌کردم. مشت‌هایم را می‌فشردم و نمی‌دانستم چطور باید این چرخش آزاردهنده را تاب بیاورم. دلم می‌خواست فرار کنم. آیا لودیوین در اتاقش منتظر من بود؟... نباید برایش کتاب می‌خواندم؟... دنبال بهانه‌ای می‌گشتم. پدر متوجه شد. با لبخندی ناشیانه و کمی آزاردهنده از من دعوت کرد تا روی کاناپه بنشینم. کنار هم نشستیم. این زمان استراحت خیلی طول نکشید. حالا پدر می‌خواست حسم را در مورد آثار بداند. اعتراف کردم که از هنر چیز زیادی نمی‌دانم. صدایش جدی‌تَر شد و گفت: - یعنی هیچ نظری ندارید!
  • نوع کاغذ: بالکی
  • تعداد صفحه: 150
  • نویسنده: میشل لایاز
  • رده‌بندی کتاب: ادبیات فرانسه (شعر و ادبیات)
  • شابک: 9786225591363
  • قطع: رقعی
  • چاپ شده در: ایران
  • نوع جلد: شومیز
  • ناشر: انتشارات ناهونته
  • گروه سنی: بزرگسال
  • مترجم: سعیده سادات سیدکابلی
  • موضوع: رمان
+ موارد بیشتر - بستن

کد محصول:13287676

قیمت : ناموجود

نقد و بررسی

کتاب خداحافظ سیلک اثر میشل لایاز انتشارات ناهونته

کتاب خداحافظ سیلک به‌قلم نویسنده‌ی توانای سوییسی میشل لایاز نوشته شده که مشکلات خانوادگی و ارتباط میان والدین و فرزندان را می‌کاود. لایاز موشکافانه شادی‌های کودکانه را از کوچک‌ترین مسائل تا بزرگ‌ترین آن‌ها چنان به تصویر می‌کشد که شاید برای بسیاری از خوانندگان یادآور خاطرات کودکی خودشان باشد. شادی‌ها و خوشحالی‌هایی که خانواده‌ای سختگیر هیچ توجهی به آن‌ها ندارند و ارزشی برایشان قائل نیستند! درباره‌ی کتاب خداحافظ سیلک میشل لایاز (Michel Layaz) یکی از نویسندگان مطرح سوئیسی در عصر حاضر است. در میان آثار او، کتاب «اشک‌های مادرم» و «مرثیه شادی ابله» به چندین زبان ترجمه شده‌اند و خوانندگان بسیاری را جذب کرده‌اند. او در کتاب خداحافظ سیلک (Sans Silke) به کاوش در میان یک زندگی خانوادگی و روابط والد و فرزندی پرداخته است. جایی‌که طرز فکر و نگرش والدین، سختگیرانه و خشک است؛ تا آنجاکه گاه شادی‌های یک کودک خردسال را بی‌ارزش و بی‌اهمیت تلقی می‌کنند. لایاز ماهرانه حالات روحی کودکی را به تصویر کشیده که تنها پس از ضربه‌ای موفقیت‌آمیز در بازی بیلیارد، شادی بی‌بدیلی را تجربه می‌کند! کلمات و عباراتی که نویسنده در متن رمان به کار برده و از زبان شخصیت‌ها نقل می‌شوند آنچنان لطیف و زیبا هستند که می‌توانند سخنان بهترین شاعران را برای خوانندگان تداعی کنند. داستان کتاب خداحافظ سیلک درباره‌ی دختری نوزده ساله است که خاطرات خود را از حضورش در خانه‌ی زن و مرد جوانی مرور می‌کند، که یک کودک به نام لودیوین دارند. در آن زمان او عصر روزهای یکشنبه از لودیوین کوچک نگهداری می‌کرد و اوقات خوشی را با او می‌گذراند. لودیوین کودکی سرزنده و کنجکاو بود که دلش می‌خواست در باغ درخت‌ها را بغل کند و ببوسد، یاد بگیرد مثل پرندگان پرواز کند، زیر آسمان پرستاره بخوابد و با طبیعت یکی شود! در مدت نه ماه، لودیوین و سیلک، در دنیایی رویایی کنار هم زندگی می‌کنند، خانواده‌ی دختر کوچک هم در حاشیه هستند و جذب رابطه‌ی خاص و انحصاری آن‌ها شده‌اند. لایاز یک زوج دوست‌داشتنی اما سهل‌انگار را در داستان خود توصیف کرده که هیچ جایی برای ابراز وجود تنها دختر خود نگذاشته‌اند. اما سیلک، مربی و مراقب کودک، یاری‌اش می‌کند تا بتواند تمام احساسات درونی خود را آزاد کرده و به نمایش بگذارد.

مشخصات فنی

کتاب خداحافظ سیلک اثر میشل لایاز انتشارات ناهونته

مشخصات

  • سایر توضیحات
    گاهم به تابلویی خشن افتاد. باید آن را از بقیه جدا می‌کرد. آیا پدر فکرم را خوانده بود؟ چهارپایه‌ای را مقابل تابلو گذاشت و به من اشاره کرد. در میان درختانی که در مه پنهان شده بودند، بنایی نسبتاً ساده پدیدار بود، نوعی کاروانسرای بتنی. هیچ تصویری واضح نبود. انگار کسی که این نقاشی را کشیده بود، مورد تهدید قرار گرفته بود و قول داده بود هیچ تصویری را واضح نشان ندهد. سعی کردم تکنیک، سبک و مهارتش را برانداز کنم. نمی‌توانستم تشخیص دهم که این منظره آرام‌بخش است یا دلهره‌آور. در عین حال، هر دو حالت را در انسان برمی‌انگیخت. پدر خواست سراغ تابلوی دیگری برویم. ساحل دریایی با آبی غبارآلود و بیشتر خاکستری. او باز هم اصرار داشت تابلوهای دیگر را هم ببینیم و به همین ترتیب ادامه دادیم. لحنش آمرانه بود و ریتم خاصی را دیکته می‌کرد. خیلی زود هم از آن‌ها رد می‌شد. هرچه تابلوهای بیشتری می‌دیدم کمتر به آن‌ها توجه می‌کردم. مشت‌هایم را می‌فشردم و نمی‌دانستم چطور باید این چرخش آزاردهنده را تاب بیاورم. دلم می‌خواست فرار کنم. آیا لودیوین در اتاقش منتظر من بود؟... نباید برایش کتاب می‌خواندم؟... دنبال بهانه‌ای می‌گشتم. پدر متوجه شد. با لبخندی ناشیانه و کمی آزاردهنده از من دعوت کرد تا روی کاناپه بنشینم. کنار هم نشستیم. این زمان استراحت خیلی طول نکشید. حالا پدر می‌خواست حسم را در مورد آثار بداند. اعتراف کردم که از هنر چیز زیادی نمی‌دانم. صدایش جدی‌تَر شد و گفت: - یعنی هیچ نظری ندارید!
  • نوع کاغذ
    بالکی
  • تعداد صفحه
    150
  • نویسنده
    میشل لایاز
  • رده‌بندی کتاب
    ادبیات فرانسه (شعر و ادبیات)
  • شابک
    9786225591363
  • قطع
    رقعی
  • چاپ شده در
    ایران
  • نوع جلد
    شومیز
  • ناشر
    انتشارات ناهونته
  • گروه سنی
    بزرگسال
  • مترجم
    سعیده سادات سیدکابلی
  • موضوع
    رمان