کتاب تا عطر بودنت اثر زهرا غفاری انتشارات شاولد
- وزن: 160 گرم
- سایر توضیحات: برشی از کتاب: نمیتوانستم به زبان بیاورم. محبوب روبرویم ایستاد. مرا در آغوش گرفت. سرم روی شانهاش بود. محبوبه گریه میکرد. باز چشمان دریاییاش بارانی شدند. به هقهق افتاد: مامان که دیگه دروغ نمیگه؟!... عمه زری دروغ میگه؟!.... حاجی که رفته خونه خدا رو زیارت کرده دروغ میگه؟!... راست میگفت. عمه زری و حاجی اهل دروغ نبودند. محبوبه هم دروغ نمیگفت. حتی آقا مسعود هم دروغ نمیگفت. حالا گریهام گرفت. حالا چشمانم جوشید و اشک را قل قل کرد و بیرون ریخت؛ اما این گریه، از ترس رفتن عزیزم نبود. اشک عشق بود. اشک خوشحالی بود. خدایا شکرت... خدایا به نیت 14 معصوم، 14 تا شمع توی حرم شاه چراغ علیه السلام روشن میکنم. یا خدا... دلم آرام شد. قرار گرفت. طوفانی که آن همه غوغا کرده بود، حالا دیگر ساکت شد. سرم را از آغوش محبوب بیرون کشیدم. صدای نگران منصور میآمد. بدو رفتم تا در هال و با فریاد گفتم: منصور جان، داداش الان میام. محبوبه خانم دم در هستن... صدای منصور ساکت شد.
- نوع کاغذ: تحریر
- تعداد صفحه: 118
- نویسنده: زهرا غفاری
- ردهبندی کتاب: ادبیات فارسی (شعر و ادبیات)
- شابک: 9786225366282
- قطع: رقعی
- چاپ شده در: ایران
- نوع جلد: شومیز
- ناشر: انتشارات شاولد
- گروه سنی: بزرگسال
- موضوع: روزمرگیهای یک زن و حوادث عاشقانهای که در بحبوحه جنگ رخ میدهد
- زبان نوشتار: فارسی
+ موارد بیشتر
- بستن
کد محصول:12507110
قیمت : ناموجود
نقد و بررسی
کتاب تا عطر بودنت اثر زهرا غفاری انتشارات شاولد
مشخصات فنی
کتاب تا عطر بودنت اثر زهرا غفاری انتشارات شاولد
مشخصات
-
وزن160 گرم
-
سایر توضیحاتبرشی از کتاب: نمیتوانستم به زبان بیاورم. محبوب روبرویم ایستاد. مرا در آغوش گرفت. سرم روی شانهاش بود. محبوبه گریه میکرد. باز چشمان دریاییاش بارانی شدند. به هقهق افتاد: مامان که دیگه دروغ نمیگه؟!... عمه زری دروغ میگه؟!.... حاجی که رفته خونه خدا رو زیارت کرده دروغ میگه؟!... راست میگفت. عمه زری و حاجی اهل دروغ نبودند. محبوبه هم دروغ نمیگفت. حتی آقا مسعود هم دروغ نمیگفت. حالا گریهام گرفت. حالا چشمانم جوشید و اشک را قل قل کرد و بیرون ریخت؛ اما این گریه، از ترس رفتن عزیزم نبود. اشک عشق بود. اشک خوشحالی بود. خدایا شکرت... خدایا به نیت 14 معصوم، 14 تا شمع توی حرم شاه چراغ علیه السلام روشن میکنم. یا خدا... دلم آرام شد. قرار گرفت. طوفانی که آن همه غوغا کرده بود، حالا دیگر ساکت شد. سرم را از آغوش محبوب بیرون کشیدم. صدای نگران منصور میآمد. بدو رفتم تا در هال و با فریاد گفتم: منصور جان، داداش الان میام. محبوبه خانم دم در هستن... صدای منصور ساکت شد.
-
نوع کاغذتحریر
-
تعداد صفحه118
-
نویسندهزهرا غفاری
-
ردهبندی کتابادبیات فارسی (شعر و ادبیات)
-
شابک9786225366282
-
قطعرقعی
-
چاپ شده درایران
-
نوع جلدشومیز
-
ناشرانتشارات شاولد
-
گروه سنیبزرگسال
-
موضوعروزمرگیهای یک زن و حوادث عاشقانهای که در بحبوحه جنگ رخ میدهد
-
زبان نوشتارفارسی