کتاب فردای بی‌عشق اثر طاهره سبحانی انتشارات شاولد

  • وزن: 100 گرم
  • سایر توضیحات: برشی از کتاب: پرستو با صدایی که دنیایی غم داشت، سرگذشت مادرش رو تا آخر برام تعریف کرد. سرگذشت مادر پرستو انقدر دردناک بود که من غم‌های خودم رو فراموش کردم. وقتی چشم‌های پر از اشک پرستو رو دیدم، بهش نزدیک‌تر شدم و دستم رو روی بازوش گذاشتم. انگار نیاز به آغوشی داشت تا کمی آروم بگیره؛ چون بلافاصله خودش رو توی بغلم انداخت و های‌های شروع به گریه کرد. من سکوت کردم و همون‌طور که سرش رو نوازش می‌کردم، بهش این فرصت رو دادم تا با گریه کمی از بار غم‌هاشو سبک کنه. اون روز بعد از اینکه پرستو کمی آروم شد، ازم فاصله گرفت و گفت: - "باید قبل از برگشتن بابا زودتر برگردم خونه." برای دلداری دستش رو فشردم و گفتم: هر موقع که دوست داشتی، می‌تونیم توی همین پارک با هم قرار بذاریم و همو ببینیم. پرستو لبخندی زد و بعد از تشکر از من خداحافظی کرد و رفت. کتاب فردای بی‌عشق اثر خانم طاهره سبحانی است که توسط انتشارات شاولد چاپ شده است. در این کتاب، دغدغه‌ها و روزمرگی‌های یک زن به تصویر کشیده شده است. برشی از کتاب: وقتی که با مامان‌بزرگ تنها می‌شدم، برام نقشه‌ها می‌کشید. اون که به فکر ازدواج من بود و نگران، می‌گفت: - مریم‌جان! بعد از اینکه درس‌هات تموم شد، باید زود ازدواج کنی. با یه مهندس، یا وکیل و یا دکتر... دوست داشت که من زودتر ازدواج کنم و پسرهای تحصیل‌کرده فامیل رو برام مثال می‌زد. من می‌دونستم که توی ذهنش، پسرِ خاله ‌مرجانم رو برام در نظر گرفته. خاله ‌مرجان، تنها یه پسر داشت که مهندس معماری می‌خوند. آقای عزّتی، شوهرِ خاله ‌مرجان، مردی ناسازگار بود. فردی مذهبی و خشک که همیشه با همه ‌چیز سرِ ناسازگاری داشت. از همه ایراد می‌گرفت و هیچ‌وقت کارهای خودش رو نمی‌دید که چطور با دیگران رفتار می‌کنه. اون به خاله ‌مرجان هم خیلی سخت می‌گرفت. هیچ‌وقت حتی پیش پسرش هم راحت نبود و همیشه سر همین موضوع با هم دعوا و اختلاف داشتند. آب خوش از گلوی خاله ‌مرجان پایین نمی‌رفت. البته شاید من این‌طوری فکر می‌کردم. خاله ‌اون رو دوست داشت. یک بار برام از آشناییش با آقای عزّتی گفته بود. اینکه آقای عزّتی تنها پسر قدبلند و خوش‌پوش محله‌شون بود و برای همین خاله دل توی دلش نبود که با همچنین کسی ازدواج کنه؛ اما به‌خاطر حجب‌ و حیایی که داشت، این دوست داشتن رو توی دلش نگه داشته بود و فقط هر بار توی راه مدرسه، سر کوچه اون رو می‌دید، زیر‌چشمی بهش نگاه می‌کرد و به همین نگاه دل‌خوش بود. خاله می‌گفت، اون زمان هیچ‌کس جرئت نمی‌کرد که حرف از دوست داشتن و عشق و عاشقی بزنه. تلفن و نامه هم نبود. روزها می‌گذشت و خاله ‌مرجان همه خواستگارهاش رو به‌ خاطر آقای عزّتی رد می‌کرد. هیچ‌کس از اعضای خانواده‌ش علّت این ازدواج نکردن رو نمی‌دونستن وخاله جرئت نمی‌کرد به خواهر یا مادرش بگه که دلش پیش آقا‌رحمان عزّتی گیر کرده. تا اینکه یه روز خواهربزرگ آقای عزتی که خانم مسنی بود، توی کوچه خاله‌م رو می‌بینه و ازش خوشش میاد و با خانواده‌ش صحبت می‌کنه و قرار دیدار و آشنایی و ازدواج گذاشته می‌شه. خاله‌م که عاشق ظاهرِ تر و تمیز آقا رحمان عزتی شده بود، جواب بله رو می‌ده و با هم ازدواج می‌کنن و حاصل ازدواجشون امیرحسین می‌شه...
  • نوع کاغذ: تحریر
  • تعداد صفحه: 71
  • نویسنده: طاهره سبحانی
  • رده‌بندی کتاب: ادبیات فارسی (شعر و ادبیات)
  • شابک: 9786225366213
  • قطع: رقعی
  • چاپ شده در: ایران
  • نوع جلد: شومیز
  • ناشر: انتشارات شاولد
  • گروه سنی: بزرگسال
  • موضوع: دغدغه‌ها و روزمرگی‌های یک زن
  • زبان نوشتار: فارسی
+ موارد بیشتر - بستن

کد محصول:12506988

قیمت : ناموجود

نقد و بررسی

کتاب فردای بی‌عشق اثر طاهره سبحانی انتشارات شاولد

مشخصات فنی

کتاب فردای بی‌عشق اثر طاهره سبحانی انتشارات شاولد

مشخصات

  • وزن
    100 گرم
  • سایر توضیحات
    برشی از کتاب: پرستو با صدایی که دنیایی غم داشت، سرگذشت مادرش رو تا آخر برام تعریف کرد. سرگذشت مادر پرستو انقدر دردناک بود که من غم‌های خودم رو فراموش کردم. وقتی چشم‌های پر از اشک پرستو رو دیدم، بهش نزدیک‌تر شدم و دستم رو روی بازوش گذاشتم. انگار نیاز به آغوشی داشت تا کمی آروم بگیره؛ چون بلافاصله خودش رو توی بغلم انداخت و های‌های شروع به گریه کرد. من سکوت کردم و همون‌طور که سرش رو نوازش می‌کردم، بهش این فرصت رو دادم تا با گریه کمی از بار غم‌هاشو سبک کنه. اون روز بعد از اینکه پرستو کمی آروم شد، ازم فاصله گرفت و گفت: - "باید قبل از برگشتن بابا زودتر برگردم خونه." برای دلداری دستش رو فشردم و گفتم: هر موقع که دوست داشتی، می‌تونیم توی همین پارک با هم قرار بذاریم و همو ببینیم. پرستو لبخندی زد و بعد از تشکر از من خداحافظی کرد و رفت. کتاب فردای بی‌عشق اثر خانم طاهره سبحانی است که توسط انتشارات شاولد چاپ شده است. در این کتاب، دغدغه‌ها و روزمرگی‌های یک زن به تصویر کشیده شده است. برشی از کتاب: وقتی که با مامان‌بزرگ تنها می‌شدم، برام نقشه‌ها می‌کشید. اون که به فکر ازدواج من بود و نگران، می‌گفت: - مریم‌جان! بعد از اینکه درس‌هات تموم شد، باید زود ازدواج کنی. با یه مهندس، یا وکیل و یا دکتر... دوست داشت که من زودتر ازدواج کنم و پسرهای تحصیل‌کرده فامیل رو برام مثال می‌زد. من می‌دونستم که توی ذهنش، پسرِ خاله ‌مرجانم رو برام در نظر گرفته. خاله ‌مرجان، تنها یه پسر داشت که مهندس معماری می‌خوند. آقای عزّتی، شوهرِ خاله ‌مرجان، مردی ناسازگار بود. فردی مذهبی و خشک که همیشه با همه ‌چیز سرِ ناسازگاری داشت. از همه ایراد می‌گرفت و هیچ‌وقت کارهای خودش رو نمی‌دید که چطور با دیگران رفتار می‌کنه. اون به خاله ‌مرجان هم خیلی سخت می‌گرفت. هیچ‌وقت حتی پیش پسرش هم راحت نبود و همیشه سر همین موضوع با هم دعوا و اختلاف داشتند. آب خوش از گلوی خاله ‌مرجان پایین نمی‌رفت. البته شاید من این‌طوری فکر می‌کردم. خاله ‌اون رو دوست داشت. یک بار برام از آشناییش با آقای عزّتی گفته بود. اینکه آقای عزّتی تنها پسر قدبلند و خوش‌پوش محله‌شون بود و برای همین خاله دل توی دلش نبود که با همچنین کسی ازدواج کنه؛ اما به‌خاطر حجب‌ و حیایی که داشت، این دوست داشتن رو توی دلش نگه داشته بود و فقط هر بار توی راه مدرسه، سر کوچه اون رو می‌دید، زیر‌چشمی بهش نگاه می‌کرد و به همین نگاه دل‌خوش بود. خاله می‌گفت، اون زمان هیچ‌کس جرئت نمی‌کرد که حرف از دوست داشتن و عشق و عاشقی بزنه. تلفن و نامه هم نبود. روزها می‌گذشت و خاله ‌مرجان همه خواستگارهاش رو به‌ خاطر آقای عزّتی رد می‌کرد. هیچ‌کس از اعضای خانواده‌ش علّت این ازدواج نکردن رو نمی‌دونستن وخاله جرئت نمی‌کرد به خواهر یا مادرش بگه که دلش پیش آقا‌رحمان عزّتی گیر کرده. تا اینکه یه روز خواهربزرگ آقای عزتی که خانم مسنی بود، توی کوچه خاله‌م رو می‌بینه و ازش خوشش میاد و با خانواده‌ش صحبت می‌کنه و قرار دیدار و آشنایی و ازدواج گذاشته می‌شه. خاله‌م که عاشق ظاهرِ تر و تمیز آقا رحمان عزتی شده بود، جواب بله رو می‌ده و با هم ازدواج می‌کنن و حاصل ازدواجشون امیرحسین می‌شه...
  • نوع کاغذ
    تحریر
  • تعداد صفحه
    71
  • نویسنده
    طاهره سبحانی
  • رده‌بندی کتاب
    ادبیات فارسی (شعر و ادبیات)
  • شابک
    9786225366213
  • قطع
    رقعی
  • چاپ شده در
    ایران
  • نوع جلد
    شومیز
  • ناشر
    انتشارات شاولد
  • گروه سنی
    بزرگسال
  • موضوع
    دغدغه‌ها و روزمرگی‌های یک زن
  • زبان نوشتار
    فارسی