کتاب دوبنده خاکی اثر نفیسه زارعی انتشارات شهید کاظمی

  • سایر توضیحات: بخشی از کتاب دوبنده خاکی «ساک را که تحویل گرفتم روی پلهٔ مقابل درمانگاه نشستم. سرِ حوصله وسایلم را بیرون ریختم. نگاهی به کفش‌های کشتی‌ام انداختم؛ دستم را توی لنگه‌ای از آن‌ها چپاندم. انگشت اشاره‌ام خیلی راحت از سوراخ نوک کفش بیرون زد. دلم هُری ریخت؛ انگار گنج بزرگی را از دست داده بودم. دوبندهٔ قرمزی که از عباس برادرم به من رسیده بود را بیرون کشیدم؛ بند روی شانه‌اش پاره و خون دَلَمهٔ رویش خشک شده بود. دیگر جایی برای کوک‌های ناشیانهٔ آبجی کبری هم نمانده بود. احساس می‌کردم خورشید مردادماه که درست وسط آسمان عصر جا خوش کرده بود، قصد فرودآمدن روی سرم را داشت. هنوز حالم جا نیامده بود. تنم بوی تند عرق می‌داد؛ از خودم چندشم می‌شد. دلم می‌خواست زودتر به خانه بروم؛ برای همین ساک ورزشی‌ام را تکان دادم تا پول خرد و بلیط اتوبوس برای رفتن به خانه پیدا کنم. وقتی مطمئن شدم چیزی برای جست‌وجو نیست، دستم را تَه ساک چرخاندم. انگشت‌هایم به‌یک‌باره داخل آستر پارهٔ کیف رفت. شانس آوردم یک سکهٔ پنج‌تومانی که معلوم نبود از چه زمانی موذیانه خودش را داخل آستر پنهان کرده، زیر دستم آمد. بعد انگشت‌هایم به روبانی خورد که منتهی‌الیه آن مدالی آویزان شده بود؛ اولین بار بود که مدال می‌گرفتم و از داشتنش خوشحال نبودم. چشمم به کاغذی افتاد که با خط کج‌ومعوجی شماره‌تلفن و نام داوود خرمی روی آن نوشته شده بود. کاغذ را توی ساکم چپاندم.»
  • تعداد صفحه: 136
  • نویسنده: نفیسه زارعی
  • شابک: 9786222851798
  • قطع: رقعی
  • چاپ شده در: ایران
  • نوع جلد: شومیز
  • ناشر: انتشارات شهید کاظمی
  • زبان نوشتار: فارسی
+ موارد بیشتر - بستن

کد محصول:12376029

قیمت : ناموجود

نقد و بررسی

کتاب دوبنده خاکی اثر نفیسه زارعی انتشارات شهید کاظمی

مشخصات فنی

کتاب دوبنده خاکی اثر نفیسه زارعی انتشارات شهید کاظمی

مشخصات

  • سایر توضیحات
    بخشی از کتاب دوبنده خاکی «ساک را که تحویل گرفتم روی پلهٔ مقابل درمانگاه نشستم. سرِ حوصله وسایلم را بیرون ریختم. نگاهی به کفش‌های کشتی‌ام انداختم؛ دستم را توی لنگه‌ای از آن‌ها چپاندم. انگشت اشاره‌ام خیلی راحت از سوراخ نوک کفش بیرون زد. دلم هُری ریخت؛ انگار گنج بزرگی را از دست داده بودم. دوبندهٔ قرمزی که از عباس برادرم به من رسیده بود را بیرون کشیدم؛ بند روی شانه‌اش پاره و خون دَلَمهٔ رویش خشک شده بود. دیگر جایی برای کوک‌های ناشیانهٔ آبجی کبری هم نمانده بود. احساس می‌کردم خورشید مردادماه که درست وسط آسمان عصر جا خوش کرده بود، قصد فرودآمدن روی سرم را داشت. هنوز حالم جا نیامده بود. تنم بوی تند عرق می‌داد؛ از خودم چندشم می‌شد. دلم می‌خواست زودتر به خانه بروم؛ برای همین ساک ورزشی‌ام را تکان دادم تا پول خرد و بلیط اتوبوس برای رفتن به خانه پیدا کنم. وقتی مطمئن شدم چیزی برای جست‌وجو نیست، دستم را تَه ساک چرخاندم. انگشت‌هایم به‌یک‌باره داخل آستر پارهٔ کیف رفت. شانس آوردم یک سکهٔ پنج‌تومانی که معلوم نبود از چه زمانی موذیانه خودش را داخل آستر پنهان کرده، زیر دستم آمد. بعد انگشت‌هایم به روبانی خورد که منتهی‌الیه آن مدالی آویزان شده بود؛ اولین بار بود که مدال می‌گرفتم و از داشتنش خوشحال نبودم. چشمم به کاغذی افتاد که با خط کج‌ومعوجی شماره‌تلفن و نام داوود خرمی روی آن نوشته شده بود. کاغذ را توی ساکم چپاندم.»
  • تعداد صفحه
    136
  • نویسنده
    نفیسه زارعی
  • شابک
    9786222851798
  • قطع
    رقعی
  • چاپ شده در
    ایران
  • نوع جلد
    شومیز
  • ناشر
    انتشارات شهید کاظمی
  • زبان نوشتار
    فارسی