دعا استغاثه به حضرت صاحب الزمان (عج) مدل 01

  • ابعاد: 12x8x1 سانتی‌متر
  • سایر مشخصات: [از وظائف شیعیان نسبت به امام زمان(عج):] استمداد و استعانت و استغاثه به آن جناب در هنگام شداید و اهوال و بلایا و امراض و رو آوردن شبهات و فتنه از اطراف و جوانب و ندیدن راه چاره و خواستن از حضرتش حلّ شبهه و رفع کربة و دفع بلیه، [است] چه آن جناب بر حسب قدرت الهیه و علوم لدنیه ربّانیه بر حال هر کس در هر جا دانا و بر اجابت مسئولش توانا و فیضش عامّ، و از نظر در امور رعایای خود غفلت نکرده و نمی کند. و خود آن جناب، در توقیعی که برای شیخ مفید فرستادند مرقوم فرمودند که: علم ما محیط است به خبرهای شما، و غایب نمی شود از علم ما هیچ چیز از اخبار شما و معرفت به بلایی که به شما می رسد.[1] و شیخ طوسی در کتاب غیبت روایت کرده به سند معتبر از جناب ابو القاسم، حسین بن روح، نایب سیم- رضی اللّه عنه- که گفت: اختلاف کردند اصحاب ما در تفویض و غیر آن. پس رفتم نزد ابی طاهر بن بلال در ایام استقامتش. یعنی پیش از آن که بعضی مذاهب باطله اختیار کند پس آن اختلاف را به او فهماندم. پس گفت: مرا مهلت ده، پس او را مهلت دادم چند روز، آن گاه معاودت کردم به نزد او، پس بیرون آورد حدیثی به اسناد خود از حضرت صادق علیه السّلام که فرمود: هرگاه اراده نمود خدای تعالی امری را، عرضه می دارد آن را بر رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آن گاه به امیر المؤمنین علیه السّلام و یک یک از ائمّه علیه السّلام تا آن که منتهی شود به سوی صاحب الزّمان علیه السّلام آن گاه بیرون می آید به سوی دنیا و چون اراده نمودند ملائکه که بالا برند عملی را به سوی خداوند عزّ و جلّ عرض می شود بر صاحب الزّمان علیه السّلام، آن گاه بر هر یک تا این که عرض می شود بر رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم، آن گاه عرض می شود بر خداوند عزّ و جلّ. پس هر چه فرود می آید از جانب خداوند بر دست ایشان است و آنچه بالا می رود به سوی خداوند عزّ و جلّ به سوی ایشان است و بی نیاز نیستند از خداوند عزّ و جلّ به قدر به هم زدن چشمی.[2] و سید حسین مفتی کرکی سبط محقّق ثانی در کتاب دفع المناوات از کتاب براهین نقل کرده که او روایت نمود از ابی حمزه از حضرت کاظم علیه السّلام که گفت: شنیدم آن جناب می فرماید: نیست ملکی که خداوند او را به زمین بفرستد به جهت هر امری مگر آن که ابتدا می نماید به امام علیه السّلام پس معروض می دارد آن را بر آن جناب و بدرستی که محلّ تردّد ملائکه از جانب خداوند تبارک و تعالی، صاحب این امر است.[3] و در خبر أبو الوفای شیرازی است که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود به او که: چون درمانده و گرفتار شدی، پس استغاثه کن به حضرت حجّت علیه السّلام که او تو را در می یابد و او فریادرس است و پناه است از برای هر کس که به او استغاثه کند.[4] و شیخ کشی و شیخ صفار در بصائر روایت کرده اند از رمیله که گفت: تب شدیدی کردم در زمان امیر المؤمنین علیه السّلام پس در نفس خود خفّتی یافتم در روز جمعه و گفتم: نمی دانم چیزی را بهتر از آن که آبی بر خود بریزم (یعنی غسل کنم) و نماز کنم در عقب امیر المؤمنین علیه السّلام. پس چنین کردم آن گاه آمدم به مسجد پس چون امیر المؤمنین علیه السّلام بالای منبر بر آمد آن تب به من معاودت نمود پس چون امیر المؤمنین علیه السّلام مراجعت نمود و داخل قصر شد داخل شدم به آن جناب، فرمود: ای رمیله! دیدم تو را که بعضی از تو، (و به روایتی. پس ملتفت شد به من امیر المؤمنین علیه السّلام و فرمود: ای رمیله! چه شده بود که تو را دیدم) که بعضی از اعضایت در بعضی در هم می شد؟ پس نقل کردم برای آن جناب حالت خود را که در آن بودم و آنچه مرا واداشت در رغبت بر نماز عقب آن جناب. پس فرمود: ای رمیله! نیست مؤمنی که مریض شود مگر آن که مریض می شویم ما به جهت مرض او، و محزون نمی شود مگر آن که محزون می شویم به جهت حزن او و دعا نمی کند مگر آن که آمین می گوییم برای او، و ساکت نمی شود مگر آن که دعا می کنیم برای او، پس گفتم به آن جناب: یا امیر المؤمنین! علیه السّلام فدای تو شوم، این لطف و مرحمت برای کسانی است که با جناب تواند در این قصر، خبر ده مرا از حال کسانی که در اطراف زمینند؟ فرمود: ای رمیله! غایب نیست یا نمی شود از ما مؤمنی در مشرق زمین و نه مغرب آن.[5] و نیز شیخ صدوق و صفّار و شیخ مفید و دیگران به سندهای بسیار روایت کرده اند از جناب باقر و صادق علیهما السّلام که فرمودند: به درستی که خداوند نمی گذارد زمین را مگر آن که در آن عالمی باشد که می داند زیاده و نقصان را در زمین، پس اگر مؤمنین زیاد کردند چیزی را بر می گرداند ایشان را، و به روایتی: می اندازد آن را، و اگر کم کردند، تمام می کند برای ایشان، و اگر چنین نبود مختلط می شد بر مسلمین امور ایشان،[6] و به روایتی حقّ از باطل شناخته نمی شد.[7] در تحفة الزّائر مجلسی و مفاتیح النّجاة سبزواری مروی است که: هر که را حاجتی باشد، آنچه مذکور می شود بنویسد در رقعه و در یکی از قبور ائمّه علیهم السّلام بیندازد یا ببندد و مهر کند و خاک پاکی را گل سازد و آن را در میان آن گذارد و در نهری یا چاهی عمیق یا غدیر آبی اندازد که به حضرت صاحب الزّمان- صلوات اللّه و سلامه علیه- می رسد و او بنفسه متولّی برآوردن حاجت می شود. [از وظائف شیعیان نسبت به امام زمان(عج):] استمداد و استعانت و استغاثه به آن جناب در هنگام شداید و اهوال و بلایا و امراض و رو آوردن شبهات و فتنه از اطراف و جوانب و ندیدن راه چاره و خواستن از حضرتش حلّ شبهه و رفع کربة و دفع بلیه، [است] چه آن جناب بر حسب قدرت الهیه و علوم لدنیه ربّانیه بر حال هر کس در هر جا دانا و بر اجابت مسئولش توانا و فیضش عامّ، و از نظر در امور رعایای خود غفلت نکرده و نمی کند. و خود آن جناب، در توقیعی که برای شیخ مفید فرستادند مرقوم فرمودند که: علم ما محیط است به خبرهای شما، و غایب نمی شود از علم ما هیچ چیز از اخبار شما و معرفت به بلایی که به شما می رسد.[1] و شیخ طوسی در کتاب غیبت روایت کرده به سند معتبر از جناب ابو القاسم، حسین بن روح، نایب سیم- رضی اللّه عنه- که گفت: اختلاف کردند اصحاب ما در تفویض و غیر آن. پس رفتم نزد ابی طاهر بن بلال در ایام استقامتش. یعنی پیش از آن که بعضی مذاهب باطله اختیار کند پس آن اختلاف را به او فهماندم. پس گفت: مرا مهلت ده، پس او را مهلت دادم چند روز، آن گاه معاودت کردم به نزد او، پس بیرون آورد حدیثی به اسناد خود از حضرت صادق علیه السّلام که فرمود: هرگاه اراده نمود خدای تعالی امری را، عرضه می دارد آن را بر رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آن گاه به امیر المؤمنین علیه السّلام و یک یک از ائمّه علیه السّلام تا آن که منتهی شود به سوی صاحب الزّمان علیه السّلام آن گاه بیرون می آید به سوی دنیا و چون اراده نمودند ملائکه که بالا برند عملی را به سوی خداوند عزّ و جلّ عرض می شود بر صاحب الزّمان علیه السّلام، آن گاه بر هر یک تا این که عرض می شود بر رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم، آن گاه عرض می شود بر خداوند عزّ و جلّ. پس هر چه فرود می آید از جانب خداوند بر دست ایشان است و آنچه بالا می رود به سوی خداوند عزّ و جلّ به سوی ایشان است و بی نیاز نیستند از خداوند عزّ و جلّ به قدر به هم زدن چشمی.[2] و سید حسین مفتی کرکی سبط محقّق ثانی در کتاب دفع المناوات از کتاب براهین نقل کرده که او روایت نمود از ابی حمزه از حضرت کاظم علیه السّلام که گفت: شنیدم آن جناب می فرماید: نیست ملکی که خداوند او را به زمین بفرستد به جهت هر امری مگر آن که ابتدا می نماید به امام علیه السّلام پس معروض می دارد آن را بر آن جناب و بدرستی که محلّ تردّد ملائکه از جانب خداوند تبارک و تعالی، صاحب این امر است.[3] و در خبر أبو الوفای شیرازی است که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود به او که: چون درمانده و گرفتار شدی، پس استغاثه کن به حضرت حجّت علیه السّلام که او تو را در می یابد و او فریادرس است و پناه است از برای هر کس که به او استغاثه کند.[4] و شیخ کشی و شیخ صفار در بصائر روایت کرده اند از رمیله که گفت: تب شدیدی کردم در زمان امیر المؤمنین علیه السّلام پس در نفس خود خفّتی یافتم در روز جمعه و گفتم: نمی دانم چیزی را بهتر از آن که آبی بر خود بریزم (یعنی غسل کنم) و نماز کنم در عقب امیر المؤمنین علیه السّلام. پس چنین کردم آن گاه آمدم به مسجد پس چون امیر المؤمنین علیه السّلام بالای منبر بر آمد آن تب به من معاودت نمود پس چون امیر المؤمنین علیه السّلام مراجعت نمود و داخل قصر شد داخل شدم به آن جناب، فرمود: ای رمیله! دیدم تو را که بعضی از تو، (و به روایتی. پس ملتفت شد به من امیر المؤمنین علیه السّلام و فرمود: ای رمیله! چه شده بود که تو را دیدم) که بعضی از اعضایت در بعضی در هم می شد؟ پس نقل کردم برای آن جناب حالت خود را که در آن بودم و آنچه مرا واداشت در رغبت بر نماز عقب آن جناب. پس فرمود: ای رمیله! نیست مؤمنی که مریض شود مگر آن که مریض می شویم ما به جهت مرض او، و محزون نمی شود مگر آن که محزون می شویم به جهت حزن او و دعا نمی کند مگر آن که آمین می گوییم برای او، و ساکت نمی شود مگر آن که دعا می کنیم برای او، پس گفتم به آن جناب: یا امیر المؤمنین! علیه السّلام فدای تو شوم، این لطف و مرحمت برای کسانی است که با جناب تواند در این قصر، خبر ده مرا از حال کسانی که در اطراف زمینند؟ فرمود: ای رمیله! غایب نیست یا نمی شود از ما مؤمنی در مشرق زمین و نه مغرب آن.[5] و نیز شیخ صدوق و صفّار و شیخ مفید و دیگران به سندهای بسیار روایت کرده اند از جناب باقر و صادق علیهما السّلام که فرمودند: به درستی که خداوند نمی گذارد زمین را مگر آن که در آن عالمی باشد که می داند زیاده و نقصان را در زمین، پس اگر مؤمنین زیاد کردند چیزی را بر می گرداند ایشان را، و به روایتی: می اندازد آن را، و اگر کم کردند، تمام می کند برای ایشان، و اگر چنین نبود مختلط می شد بر مسلمین امور ایشان،[6] و به روایتی حقّ از باطل شناخته نمی شد.[7] در تحفة الزّائر مجلسی و مفاتیح النّجاة سبزواری مروی است که: هر که را حاجتی باشد، آنچه مذکور می شود بنویسد در رقعه و در یکی از قبور ائمّه علیهم السّلام بیندازد یا ببندد و مهر کند و خاک پاکی را گل سازد و آن را در میان آن گذارد و در نهری یا چاهی عمیق یا غدیر آبی اندازد که به حضرت صاحب الزّمان- صلوات اللّه و سلامه علیه- می رسد و او بنفسه متولّی برآوردن حاجت می شود.
  • تعداد صفحات: یک
+ موارد بیشتر - بستن

کد محصول:1152333

قیمت : ناموجود

نقد و بررسی

دعا استغاثه به حضرت صاحب الزمان (عج) مدل 01

[از وظائف شیعیان نسبت به امام زمان(عج):] استمداد و استعانت و استغاثه به آن جناب در هنگام شداید و اهوال و بلایا و امراض و رو آوردن شبهات و فتنه از اطراف و جوانب و ندیدن راه چاره و خواستن از حضرتش حلّ شبهه و رفع کربة و دفع بلیه، [است] چه آن جناب بر حسب قدرت الهیه و علوم لدنیه ربّانیه بر حال هر کس در هر جا دانا و بر اجابت مسئولش توانا و فیضش عامّ، و از نظر در امور رعایای خود غفلت نکرده و نمی کند.

مشخصات فنی

دعا استغاثه به حضرت صاحب الزمان (عج) مدل 01

مشخصات

  • ابعاد
    12x8x1 سانتی‌متر
  • سایر مشخصات
    [از وظائف شیعیان نسبت به امام زمان(عج):] استمداد و استعانت و استغاثه به آن جناب در هنگام شداید و اهوال و بلایا و امراض و رو آوردن شبهات و فتنه از اطراف و جوانب و ندیدن راه چاره و خواستن از حضرتش حلّ شبهه و رفع کربة و دفع بلیه، [است] چه آن جناب بر حسب قدرت الهیه و علوم لدنیه ربّانیه بر حال هر کس در هر جا دانا و بر اجابت مسئولش توانا و فیضش عامّ، و از نظر در امور رعایای خود غفلت نکرده و نمی کند.
    و خود آن جناب، در توقیعی که برای شیخ مفید فرستادند مرقوم فرمودند که:
    علم ما محیط است به خبرهای شما، و غایب نمی شود از علم ما هیچ چیز از اخبار شما و معرفت به بلایی که به شما می رسد.[1]
    و شیخ طوسی در کتاب غیبت روایت کرده به سند معتبر از جناب ابو القاسم، حسین بن روح، نایب سیم- رضی اللّه عنه- که گفت: اختلاف کردند اصحاب ما در تفویض و غیر آن. پس رفتم نزد ابی طاهر بن بلال در ایام استقامتش. یعنی پیش از آن که بعضی مذاهب باطله اختیار کند پس آن اختلاف را به او فهماندم. پس گفت:
    مرا مهلت ده، پس او را مهلت دادم چند روز، آن گاه معاودت کردم به نزد او، پس بیرون آورد حدیثی به اسناد خود از حضرت صادق علیه السّلام که فرمود: هرگاه اراده نمود خدای تعالی امری را، عرضه می دارد آن را بر رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آن گاه به امیر المؤمنین علیه السّلام و یک یک از ائمّه علیه السّلام تا آن که منتهی شود به سوی صاحب الزّمان علیه السّلام آن گاه بیرون می آید به سوی دنیا و چون اراده نمودند ملائکه که بالا برند عملی را به سوی خداوند عزّ و جلّ عرض می شود بر صاحب الزّمان علیه السّلام، آن گاه بر هر یک تا این که عرض می شود بر رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم، آن گاه عرض می شود بر خداوند عزّ و جلّ. پس هر چه فرود می آید از جانب خداوند بر دست ایشان است و آنچه بالا می رود به سوی خداوند عزّ و جلّ به سوی ایشان است و بی نیاز نیستند از خداوند عزّ و جلّ به قدر به هم زدن چشمی.[2]
    و سید حسین مفتی کرکی سبط محقّق ثانی در کتاب دفع المناوات از کتاب براهین نقل کرده که او روایت نمود از ابی حمزه از حضرت کاظم علیه السّلام که گفت:
    شنیدم آن جناب می فرماید: نیست ملکی که خداوند او را به زمین بفرستد به جهت هر امری مگر آن که ابتدا می نماید به امام علیه السّلام پس معروض می دارد آن را بر آن جناب و بدرستی که محلّ تردّد ملائکه از جانب خداوند تبارک و تعالی، صاحب این امر است.[3]
    و در خبر أبو الوفای شیرازی است که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود به او که: چون درمانده و گرفتار شدی، پس استغاثه کن به حضرت حجّت علیه السّلام که او تو را در می یابد و او فریادرس است و پناه است از برای هر کس که به او استغاثه کند.[4]
    و شیخ کشی و شیخ صفار در بصائر روایت کرده اند از رمیله که گفت: تب شدیدی کردم در زمان امیر المؤمنین علیه السّلام پس در نفس خود خفّتی یافتم در روز جمعه و گفتم: نمی دانم چیزی را بهتر از آن که آبی بر خود بریزم (یعنی غسل کنم) و نماز کنم در عقب امیر المؤمنین علیه السّلام. پس چنین کردم آن گاه آمدم به مسجد پس چون امیر المؤمنین علیه السّلام بالای منبر بر آمد آن تب به من معاودت نمود پس چون امیر المؤمنین علیه السّلام مراجعت نمود و داخل قصر شد داخل شدم به آن جناب، فرمود: ای رمیله! دیدم تو را که بعضی از تو، (و به روایتی. پس ملتفت شد به من امیر المؤمنین علیه السّلام و فرمود: ای رمیله! چه شده بود که تو را دیدم) که بعضی از اعضایت در بعضی در هم می شد؟
    پس نقل کردم برای آن جناب حالت خود را که در آن بودم و آنچه مرا واداشت در رغبت بر نماز عقب آن جناب.
    پس فرمود: ای رمیله! نیست مؤمنی که مریض شود مگر آن که مریض می شویم ما به جهت مرض او، و محزون نمی شود مگر آن که محزون می شویم به جهت حزن او و دعا نمی کند مگر آن که آمین می گوییم برای او، و ساکت نمی شود مگر آن که دعا می کنیم برای او، پس گفتم به آن جناب: یا امیر المؤمنین! علیه السّلام فدای تو شوم، این لطف و مرحمت برای کسانی است که با جناب تواند در این قصر، خبر ده مرا از حال کسانی که در اطراف زمینند؟
    فرمود: ای رمیله! غایب نیست یا نمی شود از ما مؤمنی در مشرق زمین و نه مغرب آن.[5]
    و نیز شیخ صدوق و صفّار و شیخ مفید و دیگران به سندهای بسیار روایت کرده اند از جناب باقر و صادق علیهما السّلام که فرمودند: به درستی که خداوند نمی گذارد زمین را مگر آن که در آن عالمی باشد که می داند زیاده و نقصان را در زمین، پس اگر مؤمنین زیاد کردند چیزی را بر می گرداند ایشان را، و به روایتی: می اندازد آن را، و اگر کم کردند، تمام می کند برای ایشان، و اگر چنین نبود مختلط می شد بر مسلمین امور ایشان،[6] و به روایتی حقّ از باطل شناخته نمی شد.[7]
    در تحفة الزّائر مجلسی و مفاتیح النّجاة سبزواری مروی است که: هر که را حاجتی باشد، آنچه مذکور می شود بنویسد در رقعه و در یکی از قبور ائمّه علیهم السّلام بیندازد یا ببندد و مهر کند و خاک پاکی را گل سازد و آن را در میان آن گذارد و در نهری یا چاهی عمیق یا غدیر آبی اندازد که به حضرت صاحب الزّمان- صلوات اللّه و سلامه علیه- می رسد و او بنفسه متولّی برآوردن حاجت می شود.
    [از وظائف شیعیان نسبت به امام زمان(عج):] استمداد و استعانت و استغاثه به آن جناب در هنگام شداید و اهوال و بلایا و امراض و رو آوردن شبهات و فتنه از اطراف و جوانب و ندیدن راه چاره و خواستن از حضرتش حلّ شبهه و رفع کربة و دفع بلیه، [است] چه آن جناب بر حسب قدرت الهیه و علوم لدنیه ربّانیه بر حال هر کس در هر جا دانا و بر اجابت مسئولش توانا و فیضش عامّ، و از نظر در امور رعایای خود غفلت نکرده و نمی کند. و خود آن جناب، در توقیعی که برای شیخ مفید فرستادند مرقوم فرمودند که: علم ما محیط است به خبرهای شما، و غایب نمی شود از علم ما هیچ چیز از اخبار شما و معرفت به بلایی که به شما می رسد.[1] و شیخ طوسی در کتاب غیبت روایت کرده به سند معتبر از جناب ابو القاسم، حسین بن روح، نایب سیم- رضی اللّه عنه- که گفت: اختلاف کردند اصحاب ما در تفویض و غیر آن. پس رفتم نزد ابی طاهر بن بلال در ایام استقامتش. یعنی پیش از آن که بعضی مذاهب باطله اختیار کند پس آن اختلاف را به او فهماندم. پس گفت: مرا مهلت ده، پس او را مهلت دادم چند روز، آن گاه معاودت کردم به نزد او، پس بیرون آورد حدیثی به اسناد خود از حضرت صادق علیه السّلام که فرمود: هرگاه اراده نمود خدای تعالی امری را، عرضه می دارد آن را بر رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آن گاه به امیر المؤمنین علیه السّلام و یک یک از ائمّه علیه السّلام تا آن که منتهی شود به سوی صاحب الزّمان علیه السّلام آن گاه بیرون می آید به سوی دنیا و چون اراده نمودند ملائکه که بالا برند عملی را به سوی خداوند عزّ و جلّ عرض می شود بر صاحب الزّمان علیه السّلام، آن گاه بر هر یک تا این که عرض می شود بر رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم، آن گاه عرض می شود بر خداوند عزّ و جلّ. پس هر چه فرود می آید از جانب خداوند بر دست ایشان است و آنچه بالا می رود به سوی خداوند عزّ و جلّ به سوی ایشان است و بی نیاز نیستند از خداوند عزّ و جلّ به قدر به هم زدن چشمی.[2] و سید حسین مفتی کرکی سبط محقّق ثانی در کتاب دفع المناوات از کتاب براهین نقل کرده که او روایت نمود از ابی حمزه از حضرت کاظم علیه السّلام که گفت: شنیدم آن جناب می فرماید: نیست ملکی که خداوند او را به زمین بفرستد به جهت هر امری مگر آن که ابتدا می نماید به امام علیه السّلام پس معروض می دارد آن را بر آن جناب و بدرستی که محلّ تردّد ملائکه از جانب خداوند تبارک و تعالی، صاحب این امر است.[3] و در خبر أبو الوفای شیرازی است که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود به او که: چون درمانده و گرفتار شدی، پس استغاثه کن به حضرت حجّت علیه السّلام که او تو را در می یابد و او فریادرس است و پناه است از برای هر کس که به او استغاثه کند.[4] و شیخ کشی و شیخ صفار در بصائر روایت کرده اند از رمیله که گفت: تب شدیدی کردم در زمان امیر المؤمنین علیه السّلام پس در نفس خود خفّتی یافتم در روز جمعه و گفتم: نمی دانم چیزی را بهتر از آن که آبی بر خود بریزم (یعنی غسل کنم) و نماز کنم در عقب امیر المؤمنین علیه السّلام. پس چنین کردم آن گاه آمدم به مسجد پس چون امیر المؤمنین علیه السّلام بالای منبر بر آمد آن تب به من معاودت نمود پس چون امیر المؤمنین علیه السّلام مراجعت نمود و داخل قصر شد داخل شدم به آن جناب، فرمود: ای رمیله! دیدم تو را که بعضی از تو، (و به روایتی. پس ملتفت شد به من امیر المؤمنین علیه السّلام و فرمود: ای رمیله! چه شده بود که تو را دیدم) که بعضی از اعضایت در بعضی در هم می شد؟ پس نقل کردم برای آن جناب حالت خود را که در آن بودم و آنچه مرا واداشت در رغبت بر نماز عقب آن جناب. پس فرمود: ای رمیله! نیست مؤمنی که مریض شود مگر آن که مریض می شویم ما به جهت مرض او، و محزون نمی شود مگر آن که محزون می شویم به جهت حزن او و دعا نمی کند مگر آن که آمین می گوییم برای او، و ساکت نمی شود مگر آن که دعا می کنیم برای او، پس گفتم به آن جناب: یا امیر المؤمنین! علیه السّلام فدای تو شوم، این لطف و مرحمت برای کسانی است که با جناب تواند در این قصر، خبر ده مرا از حال کسانی که در اطراف زمینند؟ فرمود: ای رمیله! غایب نیست یا نمی شود از ما مؤمنی در مشرق زمین و نه مغرب آن.[5] و نیز شیخ صدوق و صفّار و شیخ مفید و دیگران به سندهای بسیار روایت کرده اند از جناب باقر و صادق علیهما السّلام که فرمودند: به درستی که خداوند نمی گذارد زمین را مگر آن که در آن عالمی باشد که می داند زیاده و نقصان را در زمین، پس اگر مؤمنین زیاد کردند چیزی را بر می گرداند ایشان را، و به روایتی: می اندازد آن را، و اگر کم کردند، تمام می کند برای ایشان، و اگر چنین نبود مختلط می شد بر مسلمین امور ایشان،[6] و به روایتی حقّ از باطل شناخته نمی شد.[7] در تحفة الزّائر مجلسی و مفاتیح النّجاة سبزواری مروی است که: هر که را حاجتی باشد، آنچه مذکور می شود بنویسد در رقعه و در یکی از قبور ائمّه علیهم السّلام بیندازد یا ببندد و مهر کند و خاک پاکی را گل سازد و آن را در میان آن گذارد و در نهری یا چاهی عمیق یا غدیر آبی اندازد که به حضرت صاحب الزّمان- صلوات اللّه و سلامه علیه- می رسد و او بنفسه متولّی برآوردن حاجت می شود.
  • تعداد صفحات
    یک