آلبوم موسیقی بخوان اثر بابک بوبان

Bekhan by Babak Booban Music Album

  • سایر توضیحات: - شعر: نیما یوشیج - آهنگساز و خواننده: بابک بوبان - همخوان: نگار بوبان - تنظیم برای سولوهای بادی و سازهای زهی: سرور زرهگر - شعر: نیما یوشیج - آهنگساز و خواننده: بابک بوبان - همخوان: نگار بوبان - تنظیم برای سولوهای بادی و سازهای زهی: سرور زرهگر
  • فرمت: Audio Disc
  • نوع بسته بندی: مقوایی
  • تعداد دیسک: یک
  • نام خواننده و صاحب اثر: بابک بوبان
  • سال تولید: 1394
  • مرجع صادر کننده: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
  • نوازندگان: - فلوت: ناصر رحیمی - ابوا: مسعود تاجیک - کلارینت: محمد حسین پور معین - ترومپت: حسن فراهانی - ویولن: علی جعفری پویان، سینا جهان آبادی، پویا خوش آهنگ - ویولا: سینا جهان آبادی، پویا خوش آهنگ - ویولن سل: داوود منادی - کنترباس: علیرضا خورشید فر - فلوت: ناصر رحیمی - ابوا: مسعود تاجیک - کلارینت: محمد حسین پور معین - ترومپت: حسن فراهانی - ویولن: علی جعفری پویان، سینا جهان آبادی، پویا خوش آهنگ - ویولا: سینا جهان آبادی، پویا خوش آهنگ - ویولن سل: داوود منادی - کنترباس: علیرضا خورشید فر
  • شماره پروانه یا مجوز: 94-8732
  • متن ترانه قطعه 5: مرا خسته در این ویرانه مپسند قطار کاروان‌ها دیده ام من که صبح از رویشان پیغام می‌برد صداهای جرس‌های ره آوردان بسی بشنیده‌ام من که از نقش امیدی آب می‌خورد نگارانی چه دلکش را به روی اسب‌ها می‌برد بخوان ای همسفر با من بخوان ای همسفر بمن در آن دم هر چه سنگین بود از خواب خروس صبح هم حتی نمی‌خواند به یغمای ستیز بادها باغ فسرده بود یکسر پلیدی زیر افرا دار شکسته بود کندوهای دهقانان و خورده بود یکسر دل آکنده ز هر گونه خبر میدار ای نومید همسایه گذر با من بخوان بخوان بخوان ای همسفر با من هنوز آن شمع می‌تابد هنوزش اشک می‌ریزد درخت سیب شیرینی در آنجا هست، من دارم نشانه بجای پای من بگذار پای خود ملنگان پا مپیچان راه را دامن مرا خسته در این ویرانه مپسند مرا خسته در این ویرانه مپسند قطار کاروان‌ها دیده ام من که صبح از رویشان پیغام می‌برد صداهای جرس‌های ره آوردان بسی بشنیده‌ام من که از نقش امیدی آب می‌خورد نگارانی چه دلکش را به روی اسب‌ها می‌برد بخوان ای همسفر با من بخوان ای همسفر بمن در آن دم هر چه سنگین بود از خواب خروس صبح هم حتی نمی‌خواند به یغمای ستیز بادها باغ فسرده بود یکسر پلیدی زیر افرا دار شکسته بود کندوهای دهقانان و خورده بود یکسر دل آکنده ز هر گونه خبر میدار ای نومید همسایه گذر با من بخوان ای همسفر با من بخوان ای همسفر با من بخوان بخوان بخوان ای همسفر با من هنوز آن شمع می‌تابد هنوزش اشک می‌ریزد هنوز آن شمع می‌تابد هنوزش اشک می‌ریزد درخت سیب شیرینی در آنجا هست، من دارم نشانه بجای پای من بگذار پای خود ملنگان پا مپیچان راه را دامن بخوان ای همسفر با من بخوان ای همسفر با من بخوان بخوان بخوان ای همسفر با من
  • مدت زمان قطعه 4: 5:26
  • متن ترانه قطعه 4: در شب سرد زمستانی کوره‌ی خورشید هم چون کوره‌ی گرم چراغ من نمی‌سوزد و به مانند چراغ من نه می‌افروزد چراغی هیچ نه فرو بسته به یخ ماهی که از بالا می‌افروزد من چراغم را در آمد رفتن همسایه‌ام افروختم در یک شب تاریک و شب سرد زمستان بود باد می‌پیچید با کاج در میان کومه‌ها خاموش گم شد او از من جدا زین جاده‌ی باریک و هنوز قصه بر یاد است قصه بر یاد است وین سخن آویزه‌ی لب که می‌افروزد؟ که می‌سوزد؟ چه کسی این قصه را در دل می‌اندوزد؟ در شب سرد زمستانی در شب سرد زمستانی کوره‌ی خورشید هم چون کوره‌ی گرم چراغ من نمی‌سوزد و به مانند چراغ من نه می‌افروزد چراغی هیچ نه فرو بسته به یخ ماهی که از بالا می‌افروزد من چراغم را در آمد رفتن همسایه‌ام افروختم در یک شب تاریک من چراغم را در آمد رفتن همسایه‌ام افروختم در یک شب تاریک و شب سرد زمستان بود باد می‌پیچید با کاج و شب سرد زمستان بود باد می‌پیچید با کاج در میان کومه‌ها خاموش گم شد او از من جدا زین جاده‌ی باریک و هنوز قصه بر یاد است قصه بر یاد است وین سخن آویزه‌ی لب که می‌افروزد؟ که می‌سوزد؟ چه کسی این قصه را در دل می‌اندوزد؟ در شب سرد زمستانی
  • نام قطعه 5: بخوان ای همسفر با من
  • آهنگساز قطعه 5: بابک بوبان
  • تنظیم کننده قطعه 5: سرور زرهگر
  • مدت زمان قطعه 5: 6:22
  • آهنگساز قطعه 1: بابک بوبان
  • مدت زمان قطعه 2: 9:46
  • ترانه سرا قطعه 2: نیما یوشیج
  • آهنگساز قطعه 2: بابک بوبان
  • نام قطعه 2: مهتاب
  • مدت زمان قطعه 1: 7:32
  • آهنگساز قطعه 4: بابک بوبان
  • ترانه سرا قطعه 1: نیما یوشیج
  • نام قطعه 1: در نخستین ساعت شب
  • ترانه سرا قطعه 3: نیما یوشیج
  • نام قطعه 3: ماخ اولا
  • مدت زمان قطعه 3: 7:38
  • نام قطعه 4: در شب سرد زمستانی
  • ترانه سرا قطعه 5: نیما یوشیج
  • ترانه سرا قطعه 4: نیما یوشیج
  • تنظیم کننده قطعه 1: سرور زرهگر
  • متن ترانه قطعه 3: ماخ اولا پیکره ی رود بلند می رود نا معلوم می خروشد هر دم می جهاند تن، از سنگ به سنگ چون فراری شده ای که نمی جوید راهِ هموار می تنَد سوی نشیب می شتابد به فراز می رود بی سامان با شب تیره، چو دیوانه که با دیوانه ماخ اولا پیکره‌ی رود بلند می‌رود نا معلوم می‌خروشد هر دم می‌جهاند تن، از سنگ به سنگ چون فراری شده‌ای که نمی‌جوید راه هموار می‌تند سوی نشیب می‌شتابد به فراز می‌رود بی سامان رفته دیری‌ست به راهی کاو راست بسته با جوی فراوان پیوند نیست دیری ست بر او کس نگران و اوست در کار سرائیدن گنگ و اوفتاده‌ست ز چشم دگران بر سر دامن این ویرانه برسر دامن این ویرانه تا کجاش آبشخور همچو بیرون شدگان از خانه ماخ اولا پیکره ی رود بلند ماخ اولا پیکره ی رود بلند می رود نا معلوم می خروشد هر دم می جهاند تن، از سنگ به سنگ چون فراری شده ای که نمی جوید راهِ هموار می تنَد سوی نشیب می شتابد به فراز می رود بی سامان با شب تیره، چو دیوانه که با دیوانه با شب تیره، چو دیوانه که با دیوانه ماخ اولا پیکره‌ی رود بلند ماخ اولا پیکره‌ی رود بلند می‌رود نا معلوم می‌خروشد هر دم می‌جهاند تن، از سنگ به سنگ چون فراری شده‌ای که نمی‌جوید راه هموار می‌تند سوی نشیب می‌شتابد به فراز می‌رود بی سامان با شب تیره، چو دیوانه که با دیوانه با شب تیره، چو دیوانه که با دیوانه رفته دیری‌ست به راهی کاو راست بسته با جوی فراوان پیوند نیست دیری ست بر او کس نگران و اوست در کار سرائیدن گنگ و اوفتاده‌ست ز چشم دگران بر سر دامن این ویرانه برسر دامن این ویرانه ماخ اولا پیکره‌ی رود بلند ماخ اولا پیکره‌ی رود بلند می‌رود نا معلوم می‌خروشد هر دم تا کجاش آبشخور همچو بیرون شدگان از خانه همچو بیرون شدگان از خانه
  • متن ترانه قطعه 1: در نخستین ساعت شب، این چراغ رفته را خاموش‌تر کن من به سوی رخنه‌های شهرهای روشنایی راهبردم را به خوبی می‌شناسم در نخستین ساعت شب خوب می‌دانم من خطوطی را که با ظلمت نوشته‌اند وندر آن اندیشه‌ی دیوار سازان می‌دهد تصویر دیر گاهی هست می‌خوانم در بطون عالم اعداد بیمر در دل تاریکی بیمار چند رفته سال‌های دور و از هم فاصله جسته که بزور دست‌های ما به گرد ما می‌روند این بی زبان دیوارها بالا در نخستین ساعت شب، این چراغ رفته را خاموش‌تر کن من به سوی رخنه‌های شهرهای روشنایی راهبردم را به خوبی می‌شناسم در نخستین ساعت شب این چراغ رفته را خاموش‌تر کن من به سوی رخنه‌های شهرهای روشنایی راهبردم را به خوبی می‌شناسم خوب می‌دانم من خطوطی را که با ظلمت نوشته‌اند وندر آن اندیشه‌ی دیوار سازان می‌دهد تصویر دیر گاهی هست دیر گاهی هست دیر گاهی هست می‌خوانم در بطون عالم اعداد بیمر در دل تاریکی بیمار در بطون عالم اعداد بیمر در دل تاریکی بیمار چند رفته سال‌های دور و از هم فاصله جسته که بزور دست‌های ما به گرد ما می‌روند این بی زبان دیوارها بالا می‌روند این بی زبان دیوارها بالا در بطون عالم اعداد بیمر در دل تاریکی بیمار در بطون عالم اعداد بیمر در دل تاریکی بیمار چند رفته سال‌های دور و از هم فاصله جسته که بزور دست‌های ما به گرد ما می‌روند این بی زبان دیوارها بالا می‌روند این بی زبان دیوارها بالا
  • تنظیم کننده قطعه 2: سرور زرهگر
  • متن ترانه قطعه 2: می‌تراود مهتاب می‌درخشد شبتاب نیست یک دم شکند خواب به چشم کس و لیک غم این خفته‌ی چند خواب در چشم ترم می‌شکند نگران با من استاده سحر صبح می‌خواهد از من کز مبارک دم او آورم این قوم به جان باخته را بلکه خبر در جگر لیکن خاری از ره این سفرم می‌شکند دست‌ها می‌سایم تا دری بگشایم به عبث می‌پایم که به در کس آید در و دیوار به هم ریخته‌‌شان بر سرم می‌شکند می‌تراود مهتاب می‌درخشد شبتاب نیست یک دم شکند خواب به چشم کس و لیک غم این خفته‌ی چند خواب در چشم ترم می‌شکند غم این خفته‌ی چند خواب در چشم ترم می‌شکند نگران با من استاده سحر صبح می‌خواهد از من کز مبارک دم او آورم این قوم به جان باخته را بلکه خبر در جگر لیکن خاری از ره این سفرم می‌شکند در جگر لیکن خاری از ره این سفرم می‌شکند دست‌ها می‌سایم تا دری بگشایم به عبث می‌پایم که به در کس آید در و دیوار به هم ریخته‌‌شان بر سرم می‌شکند در و دیوار به هم ریخته‌‌شان بر سرم می‌شکند می‌تراود مهتاب می‌درخشد شبتاب نیست یک دم شکند خواب به چشم کس و لیک غم این خفته‌ی چند خواب در چشم ترم می‌شکند غم این خفته‌ی چند خواب در چشم ترم می‌شکند
  • تنظیم کننده قطعه 3: سرور زرهگر
  • تنظیم کننده قطعه 4: سرور زرهگر
+ موارد بیشتر - بستن

کد محصول:1130297

قیمت : ناموجود

نقد و بررسی

آلبوم موسیقی بخوان اثر بابک بوبان

Bekhan by Babak Booban Music Album

آلبوم موسیقی «بخوان» نام تازه‌ترین اثر «بابک بوبان» است که در اواخر آذر ماه سال 1394 منتشر شده است. این آلبوم به خوانندگی و آهنگسازی «بابک بوبان» با اشعاری از «نیما یوشیج» و تنظیم «سرور زرهگر» در 5 قطعه با نام‌های «در نخستین ساعت شب»، «مهتاب»، «ماخ اولا»، «در شب سرد زمستانی» و «بخوان ای همسفر با من» تهیه و تولید شده است. در این آلبوم «ناصر رحیمی» فلوت، «مسعود تاجیک» ابوا، «محمدحسین پور معین» کلارینت، «حسن فراهانی» ترومپت، «علی جعفری پویان»، «سینا جهان» و «پویا خوش آهنگ» ویولن و ویولا، «داوود منادی» ویولنسل و «علیرضا خورشید فر» کنترباس نواخته‌اند. «نگار بوبان» نیز در قطعه‌ی «در شب سرد زمستانی» به عنوان هم‌خوان حضور دارد. آلبوم موسیقی«بخوان» با حمایت موسسه فرهنگی و هنری «نغمه هزاردستان» منتشر شده و در قالب یک حلقه سی‌دی صوتی در اختیار علاقه‌مندان قرار گرفته است.

مشخصات فنی

آلبوم موسیقی بخوان اثر بابک بوبان

Bekhan by Babak Booban Music Album

مشخصات

  • سایر توضیحات
    - شعر: نیما یوشیج
    - آهنگساز و خواننده: بابک بوبان
    - همخوان: نگار بوبان
    - تنظیم برای سولوهای بادی و سازهای زهی: سرور زرهگر
    - شعر: نیما یوشیج - آهنگساز و خواننده: بابک بوبان - همخوان: نگار بوبان - تنظیم برای سولوهای بادی و سازهای زهی: سرور زرهگر
  • فرمت
    Audio Disc
  • نوع بسته بندی
    مقوایی
  • تعداد دیسک
    یک
  • نام خواننده و صاحب اثر
    بابک بوبان
  • سال تولید
    1394
  • مرجع صادر کننده
    وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
  • نوازندگان
    - فلوت: ناصر رحیمی
    - ابوا: مسعود تاجیک
    - کلارینت: محمد حسین پور معین
    - ترومپت: حسن فراهانی
    - ویولن: علی جعفری پویان، سینا جهان آبادی، پویا خوش آهنگ
    - ویولا: سینا جهان آبادی، پویا خوش آهنگ
    - ویولن سل: داوود منادی
    - کنترباس: علیرضا خورشید فر
    - فلوت: ناصر رحیمی - ابوا: مسعود تاجیک - کلارینت: محمد حسین پور معین - ترومپت: حسن فراهانی - ویولن: علی جعفری پویان، سینا جهان آبادی، پویا خوش آهنگ - ویولا: سینا جهان آبادی، پویا خوش آهنگ - ویولن سل: داوود منادی - کنترباس: علیرضا خورشید فر
  • شماره پروانه یا مجوز
    94-8732
  • متن ترانه قطعه 5
    مرا خسته در این ویرانه مپسند
    قطار کاروان‌ها دیده ام من
    که صبح از رویشان پیغام می‌برد
    صداهای جرس‌های ره آوردان بسی بشنیده‌ام من
    که از نقش امیدی آب می‌خورد
    نگارانی چه دلکش را به روی اسب‌ها می‌برد
    بخوان ای همسفر با من
    بخوان ای همسفر بمن
    در آن دم هر چه سنگین بود از خواب
    خروس صبح هم حتی نمی‌خواند
    به یغمای ستیز بادها باغ
    فسرده بود یکسر
    پلیدی زیر افرا دار
    شکسته بود کندوهای دهقانان و
    خورده بود یکسر
    دل آکنده ز هر گونه خبر
    میدار ای نومید همسایه گذر با من
    بخوان بخوان بخوان ای همسفر با من
    هنوز آن شمع می‌تابد هنوزش اشک می‌ریزد
    درخت سیب شیرینی در آنجا هست، من دارم نشانه
    بجای پای من بگذار پای خود ملنگان پا
    مپیچان راه را دامن
    مرا خسته در این ویرانه مپسند مرا خسته در این ویرانه مپسند قطار کاروان‌ها دیده ام من که صبح از رویشان پیغام می‌برد صداهای جرس‌های ره آوردان بسی بشنیده‌ام من که از نقش امیدی آب می‌خورد نگارانی چه دلکش را به روی اسب‌ها می‌برد بخوان ای همسفر با من بخوان ای همسفر بمن در آن دم هر چه سنگین بود از خواب خروس صبح هم حتی نمی‌خواند به یغمای ستیز بادها باغ فسرده بود یکسر پلیدی زیر افرا دار شکسته بود کندوهای دهقانان و خورده بود یکسر دل آکنده ز هر گونه خبر میدار ای نومید همسایه گذر با من بخوان ای همسفر با من بخوان ای همسفر با من بخوان بخوان بخوان ای همسفر با من هنوز آن شمع می‌تابد هنوزش اشک می‌ریزد هنوز آن شمع می‌تابد هنوزش اشک می‌ریزد درخت سیب شیرینی در آنجا هست، من دارم نشانه بجای پای من بگذار پای خود ملنگان پا مپیچان راه را دامن بخوان ای همسفر با من بخوان ای همسفر با من بخوان بخوان بخوان ای همسفر با من
  • مدت زمان قطعه 4
    5:26
  • متن ترانه قطعه 4
    در شب سرد زمستانی
    کوره‌ی خورشید هم
    چون کوره‌ی گرم چراغ من نمی‌سوزد
    و به مانند چراغ من
    نه می‌افروزد چراغی هیچ
    نه فرو بسته به یخ ماهی
    که از بالا می‌افروزد
    من چراغم را در آمد رفتن همسایه‌ام
    افروختم در یک شب تاریک
    و شب سرد زمستان بود
    باد می‌پیچید با کاج
    در میان کومه‌ها خاموش
    گم شد او از من جدا زین جاده‌ی باریک
    و هنوز قصه بر یاد است
    قصه بر یاد است
    وین سخن آویزه‌ی لب
    که می‌افروزد؟ که می‌سوزد؟
    چه کسی این قصه را در دل می‌اندوزد؟
    در شب سرد زمستانی در شب سرد زمستانی کوره‌ی خورشید هم چون کوره‌ی گرم چراغ من نمی‌سوزد و به مانند چراغ من نه می‌افروزد چراغی هیچ نه فرو بسته به یخ ماهی که از بالا می‌افروزد من چراغم را در آمد رفتن همسایه‌ام افروختم در یک شب تاریک من چراغم را در آمد رفتن همسایه‌ام افروختم در یک شب تاریک و شب سرد زمستان بود باد می‌پیچید با کاج و شب سرد زمستان بود باد می‌پیچید با کاج در میان کومه‌ها خاموش گم شد او از من جدا زین جاده‌ی باریک و هنوز قصه بر یاد است قصه بر یاد است وین سخن آویزه‌ی لب که می‌افروزد؟ که می‌سوزد؟ چه کسی این قصه را در دل می‌اندوزد؟ در شب سرد زمستانی
  • نام قطعه 5
    بخوان ای همسفر با من
  • آهنگساز قطعه 5
    بابک بوبان
  • تنظیم کننده قطعه 5
    سرور زرهگر
  • مدت زمان قطعه 5
    6:22
  • آهنگساز قطعه 1
    بابک بوبان
  • مدت زمان قطعه 2
    9:46
  • ترانه سرا قطعه 2
    نیما یوشیج
  • آهنگساز قطعه 2
    بابک بوبان
  • نام قطعه 2
    مهتاب
  • مدت زمان قطعه 1
    7:32
  • آهنگساز قطعه 4
    بابک بوبان
  • ترانه سرا قطعه 1
    نیما یوشیج
  • نام قطعه 1
    در نخستین ساعت شب
  • ترانه سرا قطعه 3
    نیما یوشیج
  • نام قطعه 3
    ماخ اولا
  • مدت زمان قطعه 3
    7:38
  • نام قطعه 4
    در شب سرد زمستانی
  • ترانه سرا قطعه 5
    نیما یوشیج
  • ترانه سرا قطعه 4
    نیما یوشیج
  • تنظیم کننده قطعه 1
    سرور زرهگر
  • متن ترانه قطعه 3
    ماخ اولا پیکره ی رود بلند
    می رود نا معلوم
    می خروشد هر دم
    می جهاند تن، از سنگ به سنگ
    چون فراری شده ای
    که نمی جوید راهِ هموار
    می تنَد سوی نشیب
    می شتابد به فراز
    می رود بی سامان
    با شب تیره، چو دیوانه که با دیوانه
    ماخ اولا پیکره‌ی رود بلند
    می‌رود نا معلوم
    می‌خروشد هر دم
    می‌جهاند تن، از سنگ به سنگ
    چون فراری شده‌ای
    که نمی‌جوید راه هموار
    می‌تند سوی نشیب
    می‌شتابد به فراز
    می‌رود بی سامان
    رفته دیری‌ست به راهی کاو راست
    بسته با جوی فراوان پیوند
    نیست دیری ست بر او کس نگران
    و اوست در کار سرائیدن گنگ
    و اوفتاده‌ست ز چشم دگران
    بر سر دامن این ویرانه
    برسر دامن این ویرانه
    تا کجاش آبشخور
    همچو بیرون شدگان از خانه
    ماخ اولا پیکره ی رود بلند ماخ اولا پیکره ی رود بلند می رود نا معلوم می خروشد هر دم می جهاند تن، از سنگ به سنگ چون فراری شده ای که نمی جوید راهِ هموار می تنَد سوی نشیب می شتابد به فراز می رود بی سامان با شب تیره، چو دیوانه که با دیوانه با شب تیره، چو دیوانه که با دیوانه ماخ اولا پیکره‌ی رود بلند ماخ اولا پیکره‌ی رود بلند می‌رود نا معلوم می‌خروشد هر دم می‌جهاند تن، از سنگ به سنگ چون فراری شده‌ای که نمی‌جوید راه هموار می‌تند سوی نشیب می‌شتابد به فراز می‌رود بی سامان با شب تیره، چو دیوانه که با دیوانه با شب تیره، چو دیوانه که با دیوانه رفته دیری‌ست به راهی کاو راست بسته با جوی فراوان پیوند نیست دیری ست بر او کس نگران و اوست در کار سرائیدن گنگ و اوفتاده‌ست ز چشم دگران بر سر دامن این ویرانه برسر دامن این ویرانه ماخ اولا پیکره‌ی رود بلند ماخ اولا پیکره‌ی رود بلند می‌رود نا معلوم می‌خروشد هر دم تا کجاش آبشخور همچو بیرون شدگان از خانه همچو بیرون شدگان از خانه
  • متن ترانه قطعه 1
    در نخستین ساعت شب،
    این چراغ رفته را خاموش‌تر کن
    من به سوی رخنه‌های شهرهای روشنایی
    راهبردم را به خوبی می‌شناسم
    در نخستین ساعت شب
    خوب می‌دانم
    من خطوطی را که با ظلمت نوشته‌اند
    وندر آن اندیشه‌ی دیوار سازان می‌دهد تصویر
    دیر گاهی هست
    می‌خوانم
    در بطون عالم اعداد بیمر
    در دل تاریکی بیمار
    چند رفته سال‌های دور و از هم فاصله جسته
    که بزور دست‌های ما به گرد ما
    می‌روند این بی زبان دیوارها بالا
    در نخستین ساعت شب، این چراغ رفته را خاموش‌تر کن من به سوی رخنه‌های شهرهای روشنایی راهبردم را به خوبی می‌شناسم در نخستین ساعت شب این چراغ رفته را خاموش‌تر کن من به سوی رخنه‌های شهرهای روشنایی راهبردم را به خوبی می‌شناسم خوب می‌دانم من خطوطی را که با ظلمت نوشته‌اند وندر آن اندیشه‌ی دیوار سازان می‌دهد تصویر دیر گاهی هست دیر گاهی هست دیر گاهی هست می‌خوانم در بطون عالم اعداد بیمر در دل تاریکی بیمار در بطون عالم اعداد بیمر در دل تاریکی بیمار چند رفته سال‌های دور و از هم فاصله جسته که بزور دست‌های ما به گرد ما می‌روند این بی زبان دیوارها بالا می‌روند این بی زبان دیوارها بالا در بطون عالم اعداد بیمر در دل تاریکی بیمار در بطون عالم اعداد بیمر در دل تاریکی بیمار چند رفته سال‌های دور و از هم فاصله جسته که بزور دست‌های ما به گرد ما می‌روند این بی زبان دیوارها بالا می‌روند این بی زبان دیوارها بالا
  • تنظیم کننده قطعه 2
    سرور زرهگر
  • متن ترانه قطعه 2
    می‌تراود مهتاب
    می‌درخشد شبتاب
    نیست یک دم شکند خواب به چشم کس و لیک
    غم این خفته‌ی چند
    خواب در چشم ترم می‌شکند
    نگران با من استاده سحر
    صبح می‌خواهد از من
    کز مبارک دم او
    آورم این قوم به جان باخته را بلکه خبر
    در جگر لیکن خاری
    از ره این سفرم می‌شکند
    دست‌ها می‌سایم
    تا دری بگشایم
    به عبث می‌پایم
    که به در کس آید
    در و دیوار به هم ریخته‌‌شان
    بر سرم می‌شکند
    می‌تراود مهتاب می‌درخشد شبتاب نیست یک دم شکند خواب به چشم کس و لیک غم این خفته‌ی چند خواب در چشم ترم می‌شکند غم این خفته‌ی چند خواب در چشم ترم می‌شکند نگران با من استاده سحر صبح می‌خواهد از من کز مبارک دم او آورم این قوم به جان باخته را بلکه خبر در جگر لیکن خاری از ره این سفرم می‌شکند در جگر لیکن خاری از ره این سفرم می‌شکند دست‌ها می‌سایم تا دری بگشایم به عبث می‌پایم که به در کس آید در و دیوار به هم ریخته‌‌شان بر سرم می‌شکند در و دیوار به هم ریخته‌‌شان بر سرم می‌شکند می‌تراود مهتاب می‌درخشد شبتاب نیست یک دم شکند خواب به چشم کس و لیک غم این خفته‌ی چند خواب در چشم ترم می‌شکند غم این خفته‌ی چند خواب در چشم ترم می‌شکند
  • تنظیم کننده قطعه 3
    سرور زرهگر
  • تنظیم کننده قطعه 4
    سرور زرهگر