آلبوم موسیقی شهر من بخند - گروه موسیقی پالت
آلبوم موسیقی شهر من بخند - گروه موسیقی پالت
- فرمت: Audio Disc
- نوع بسته بندی: دیجی پک
- تعداد دیسک: یک
- ناشر: نوفه
- نام قطعه 12: شهر من بخند
- سال تولید: 1394
- مرجع صادر کننده: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
- نوازندگان: داریوش آذر: کنترباس، پرکاشن روزبه اسفندارمز: کلارینت، کلارینتباس کاوه صالحی: گیتار مهیار طهماسبی: ویولنسل امین طاهری: درامز، پرکاشن سردار سرمست: آکاردئون، ملودیکا داریوش آذر: کنترباس، پرکاشن روزبه اسفندارمز: کلارینت، کلارینتباس کاوه صالحی: گیتار مهیار طهماسبی: ویولنسل امین طاهری: درامز، پرکاشن سردار سرمست: آکاردئون، ملودیکا
- مدت زمان قطعه 11: 5:56
- شماره پروانه یا مجوز: 94-8666
- نام قطعه 11: تا فردا صبح
- مدت زمان قطعه 10: 6:02
- متن ترانه قطعه 5: بیا آتش باش، بیا به جان من ریز داغم کن اعجازی کن این غروب پاییز بیا قصه شو، تو این شبای بی خواب خوابم کن آزادم کن از زنجیر مهتاب بیا نغمه شو، بیا ترانهسرکن بیا آواز شو، شوری دگرکن بیا باور کن امید باد و باران بیا پروانه شو، بالی بزن از بام تهران سال تا سال اگر بیعشق موندیم آوازایی هست که باید میخوندیم صبح تا شب اگه از پا میافتیم قصههایی هست که باید میگفتیم بیا قصه شو، تو این شبای بیخواب بیا آزاد شو از این شهر بیتاب بیا خنده شو، رو خشکی خیابان بیا آتش باش، بیا به جان من ریز داغم کن اعجازی کن این غروب پاییز بیا قصه شو، تو این شبای بی خواب خوابم کن آزادم کن از زنجیر مهتاب بیا نغمه شو، بیا ترانه سرکن بیا آواز شو، شوری دگرکن بیا باور کن امید باد و باران بیا پروانه شو، بالی بزن از بام تهران سال تا سال اگر بیعشق موندیم آوازایی هست که باید میخوندیم صبح تا شب اگه از پا میافتیم قصههایی هست که باید میگفتیم بیا قصه شو، تو این شبای بیخواب بیا آزاد شو از این شهر بیتاب بیا خنده شو، رو خشکی خیابان بیا پروانه شو، بالی بزن از بام تهران
- نام قطعه 10: اینجا شهر من نیست
- مدت زمان قطعه 9: 7:15
- مدت زمان قطعه 4: 1:48
- نام قطعه 9: نیمی از ما
- مدت زمان قطعه 8: 6:33
- مدت زمان قطعه 12: 7:53
- نام قطعه 5: سال تا سال
- مدت زمان قطعه 5: 3:37
- نام قطعه 6: رنگ شمارهی یک
- مدت زمان قطعه 6: 2:55
- نام قطعه 8: شباهنگام
- مدت زمان قطعه 2: 4:18
- نام قطعه 2: ماهی و گربه
- نام قطعه 7: لیلی
- مدت زمان قطعه 1: 3:29
- مدت زمان قطعه 7: 4:41
- نام قطعه 1: یکی بود یکی نبود
- متن ترانه قطعه 7: دوباره هوای شهر، بیقراره ستاره؟... ستارهای به شب نداره زمستون به روی شهر، موندگاره، لیلی لیلی، لیلی، امید شهر بیقراره لیلی، لیلی، چراغ آسمون تاره لیلی، لیلی، بگو آسمون بباره لیلی، آخ لیلی، بگو که برگرده دوباره، لیلی پرستوهای شادی پرگرفتند دل از آبادی ما برگرفتند به راه شهرهای آفتابی زمین سرد، پشت سرگرفتند لیلی، لیلی، امید شهر بی قراره لیلی، آخ لیلی، بگو که برگرده دوباره لیلی، آخ لیلی، بگو آسمون بباره لیلی سحرگاهان که این دشت طلاپوش سراسر می شود آواز و آغوش به دامان چمن ای غنچه بنشین بهارم باش با لبهای خاموش دوباره هوای شهر، بیقراره ستاره؟... ستارهای به شب نداره دوباره هوای شهر، بیقراره زمستون به روی شهر، موندگاره، لیلی لیلی، لیلی، امید شهر بیقراره لیلی، لیلی، چراغ آسمون تاره لیلی، لیلی، بگو آسمون بباره لیلی، آخ لیلی، بگو که برگرده دوباره، لیلی پرستوهای شادی پرگرفتند دل از آبادی ما برگرفتند به راه شهرهای آفتابی زمین سرد، پشت سرگرفتند لیلی، لیلی، امید شهر بی قراره لیلی، لیلی، چراغ آسمون تاره لیلی، آخ لیلی، بگو که برگرده دوباره لیلی، آخ لیلی، بگو آسمون بباره لیلی سحرگاهان که این دشت طلاپوش سراسر می شود آواز و آغوش به دامان چمن ای غنچه بنشین بهارم باش با لبهای خاموش لیلی، لیلی، امید شهر بی قراره لیلی، لیلی، چراغ آسمون تاره لیلی، آخ لیلی، بگو آسمون بباره لیلی، آخ لیلی، بگو که برگرده دوباره، لیلی
- نام قطعه 3: خانه بر دوش
- مدت زمان قطعه 3: 3:00
- نام قطعه 4: درآمد سال تا سال
- متن ترانه قطعه 8: تو را من چشم درراهم شباهنگام شباهنگام که میگیرند در شاخ تلاجن سایهها رنگ سیاهی و زان دلخستگانت راست اندوهی فراهم گرم یادآوری یا نه، من از یادت نمیکاهم تو را من چشم در راهم شباهنگام تو را من چشم درراهم تو را من چشم درراهم شباهنگام شباهنگام که میگیرند در شاخ تلاجن سایهها رنگ سیاهی و زان دلخستگانت راست و زان دلخستگانت راست اندوهی فراهم گرم یادآوری یا نه، من از یادت نمیکاهم گرم یادآوری یا نه، من از یادت نمیکاهم تو را من چشم در راهم شباهنگام شباهنگام که میگیرند در شاخ تلاجن سایهها رنگ سیاهی و زان دلخستگانت راست و زان دلخستگانت راست اندوهی فراهم گرم یادآوری یا نه، من از یادت نمیکاهم گرم یادآوری یا نه، من از یادت نمیکاهم
- متن ترانه قطعه 3: میرقصد زندگی، در جام چشم تو سر زد صبح امید، از شام چشم تو من رام چشم تو همچون چشم تو خموشم چون سر گیسویت، خانه بر دوشم گر بماندم گاه گاهی، یاد من کن گاه گاهی با نگاهی، یاد من کن گر نماندم روزگاری، یاد من کن با دو چشم اشکباری، یاد من کن همچون چشم تو خموشم چون سر گیسویت، خانه بردوشم میرقصد زندگی، در جام چشم تو سر زد صبح امید، از شام چشم تو من رام چشم تو همچون چشم تو خموشم چون سر گیسویت، خانه بر دوشم گر بماندم گاه گاهی، یاد من کن گاه گاهی با نگاهی، یاد من کن گر نماندم روزگاری، یاد من کن با دو چشم اشکباری، یاد من کن میرقصد زندگی، در جام چشم تو سر زد صبح امید، از شام چشم تو من رام چشم تو همچون چشم تو خموشم چون سر گیسویت، خانه بر دوشم گر بماندم گاه گاهی، یاد من کن گاه گاهی با نگاهی، یاد من کن گر نماندم روزگاری، یاد من کن با دو چشم اشکباری، یاد من کن میرقصد زندگی، در جام چشم تو سر زد صبح امید، از شام چشم تو من رام چشم تو همچون چشم تو خموشم چون سر گیسویت، خانه بردوشم
- متن ترانه قطعه 9: قصههایم برای تو، بگذار توی باغچهات شعرهایم برای تو، بگذار روی تاقچهات دستهایم برای تو، بکار، سبز خواهد شد بالهایم برای تو، بگیر،پرواز خواهد کرد آوازهایم برای تو، بگذار توی موهایت رازهایم برای تو، ببند دور دستهایت ما از دشت، لالاییهایش را خواندیم تا خوابمان نبرد از کویر، آوازهایش را خواندیم تا یادمان نبرد مااز جنوب، آتشها ساختیم تا سردمان نشود از گل سرخ، نامش را بردیم تا پرندههای سپید به شهر روشن خورشید دوباره برگردند اشکهایم برای تو، بخند، رام خواهد شد شوقهایم برای تو، بگیر، آرام خواهد شد مااز شهر، سیبهایش را چیدیم تا صبح سر برسد از کوچه، کبوترهایش را دیدیم تا شهر پر بکشد مااز شب، آوازها ساختیم تا ترسمان بریزد از سفر، یادش را بردیم تا پرندههای سپید به شهر نیلی آرام، دوباره برگردند نیمیاز ما با طوفان میرفت نیمیاز ما در شب جا میماند نیمیاز ما با باران میریخت نیمیاز مااز باران میخواند قصههایم برای تو، بگذار توی باغچهات شعرهایم برای تو، بگذار روی تاقچهات دستهایم برای تو، بکار، سبز خواهد شد بالهایم برای تو، بگیر،پرواز خواهد کرد آوازهایم برای تو، بگذار توی موهایت رازهایم برای تو، ببند دور دستهایت دستهایم برای تو، بکار، سبز خواهد شد بالهایم برای تو، بگیر،پرواز خواهد کرد ما از دشت، لالاییهایش را خواندیم تا خوابمان نبرد از کویر، آوازهایش را خواندیم تا یادمان نبرد مااز جنوب، آتشها ساختیم تا سردمان نشود از گل سرخ، نامش را بردیم تا پرندههای سپید به شهر روشن خورشید دوباره برگردند قصههایم برای تو، بگذار توی باغچهات شعرهایم برای تو، بگذار روی تاقچهات اشکهایم برای تو، بخند، رام خواهد شد شوقهایم برای تو، بگیر، آرام خواهد شد مااز شهر، سیبهایش را چیدیم تا صبح سر برسد از کوچه، کبوترهایش را دیدیم تا شهر پر بکشد مااز شب، آوازها ساختیم تا ترسمان بریزد از سفر، یادش را بردیم تا پرندههای سپید به شهر نیلی آرام، دوباره برگردند نیمیاز ما با طوفان میرفت نیمیاز ما در شب جا میماند نیمیاز ما با باران میریخت نیمیاز مااز باران میخواند
- متن ترانه قطعه 2: گوش کن اینم چیزی نیست جز این چارهای نیست گوش کن اینم میگذره خاطره شو باد میبره میرقصه میریزه آخرین برگ از درخت میبنده میره آخر از شهر تیره، بخت تنگ شیشهای شکست ما اما دست روی دست آخرین ماهی هم مرد آخرین شاخه پژمرد باد ما را با خود خواهد برد یاد ما را در خود خواهد داشت آب ما را حل خواهد کرد شهر ما را بغل خواهد کرد گوش کن شاید شب چیزی گفت تاریکی شاید رازی داشت بعد از اینجا شاید باغی بود شهری شاید آوازی داشت گوش کن اینم چیزی نیست جز این چارهای نیست گوش کن اینم میگذره خاطره شو باد میبره میرقصه میریزه آخرین برگ از درخت میبنده میره آخر از شهر تیره، بخت تنگ شیشهای شکست ما اما دست روی دست آخرین ماهی هم مرد آخرین شاخه پژمرد باد ما را با خود خواهد برد یاد ما را در خود خواهد داشت آب ما را حل خواهد کرد شهر ما را بغل خواهد کرد گوش کن شاید شب چیزی گفت تاریکی شاید رازی داشت بعد از اینجا شاید باغی بود شهری شاید آوازی داشت میرقصه میریزه آخرین برگ از درخت میبنده میره آخر از شهر تیره، بخت تنگ شیشهای شکست ما اما دست روی دست آخرین ماهی هم مرد آخرین شاخه پژمرد باد ما را با خود خواهد برد یاد ما را در خود خواهد داشت آب ما را حل خواهد کرد شهر ما را بغل خواهد کرد
- متن ترانه قطعه 10: سربازی سر بازی سرسره بازی سربازی را کشت گوسفندی سر بازی گرگم به هوا گرگی را خورد دست هایی روی آسفالت خیابان ها جان میدادند بالهایی زیر سایهی سرد تفنگی بیجان میمرد برادرا برادرا … حتما اشتباهی شده اینجا شهر من نیست برادرا برادرا … حتما اشتباهی شده این شهر شهر من نیست Irgendwer hat wohl das Ortesingansschild vartauscht یکی از تابلوی اسم شهر رو عوض کرده Das ist nicht meine Stadt, alles sieht heir so anders aus اینجا دیگه شهر من نیست، همه چیز یه جور دیگست Ich erkenne nichts wieder , dort druben zum beispiel , das graue haus.. همه چی غریبه ست، اون روبرو، اون خونه رنگیه، حالا سیاه ست Das war mal quietschbunt und jetztz tragen sie farben aus der stadt hinaus دیگه شهر از رنگ خالی شده Mir schient als ob der himmel sich um ein-zwei meter varschoben hat انگار آسمون دومتر بالاتر رفته Alles runde ist eckig, jedes dreieck ein perfektes quadrat گردیها گوشهدار شدن و مثلثها، مربعهای ناب Die Menschen sind seltsam verformt, sie haben lautsprecher , statt ihrer Ohren آدما خیلی عوض شدن، جای گوش، بلندگو دارن Und wenn sie reden fallen die worter aus dem himmel ihren hals hinab وقتی میخوان حرف بزنن، واژهها از آسمون تو دهنشون میافته Bruder , irgendwas lauft falsch hier , das ist nicht mehr meine Stadt برادرا! حتما اشتباهی شده، اینجا شهر من نیست Irgendwas lauft falsch hier , das ist nicht mehr meine Stadt حتما اشتباهی شده این شهر شهر من نیست سربازی سر بازی سرسره بازی سربازی را کشت گوسفندی سر بازی گرگم به هوا گرگی را خورد دست هایی روی آسفالت خیابان ها جان میدادند بالهایی زیر سایهی سرد تفنگی بیجان میمرد برادرا برادرا … حتما اشتباهی شده اینجا شهر من نیست برادرا برادرا … حتما اشتباهی شده این شهر شهر من نیست Irgendwer hat wohl das Ortesingansschild vartauscht یکی از تابلوی اسم شهر رو عوض کرده Das ist nicht meine Stadt, alles sieht heir so anders aus اینجا دیگه شهر من نیست، همه چیز یه جور دیگست Ich erkenne nichts wieder , dort druben zum beispiel , das graue haus.. همه چی غریبه ست، اون روبرو، اون خونه رنگیه، حالا سیاه ست Das war mal quietschbunt und jetztz tragen sie farben aus der stadt hinaus دیگه شهر از رنگ خالی شده Mir schient als ob der himmel sich um ein-zwei meter varschoben hat انگار آسمون دومتر بالاتر رفته Alles runde ist eckig, jedes dreieck ein perfektes quadrat گردیها گوشهدار شدن و مثلثها، مربعهای ناب Die Menschen sind seltsam verformt, sie haben lautsprecher , statt ihrer Ohren آدما خیلی عوض شدن، جای گوش، بلندگو دارن Und wenn sie reden fallen die worter aus dem himmel ihren hals hinab وقتی میخوان حرف بزنن، واژهها از آسمون تو دهنشون میافته برادرا برادرا … حتما اشتباهی شده اینجا شهر من نیست برادرا برادرا … حتما اشتباهی شده این شهر شهر من نیست Bruder , irgendwas lauft falsch hier , das ist nicht mehr meine Stadt برادرا! حتما اشتباهی شده، اینجا شهر من نیست Irgendwas lauft falsch hier , das ist nicht mehr meine Stadt حتما اشتباهی شده این شهر شهر من نیست
- متن ترانه قطعه 11: آبیست، چیزی روشن در چشمهایت میروید باغی روشن از دستهایت من با اشک از چشمان تو میریزم با باغ از دستان تو میرویم چیزی تا صبح فردا نمانده ماییم و صد قصهی نخوانده باید از شهرِ تیره بگریزیم باید با قصهها در آمیزیم من از دست غمت، من از دست غمت عزیزم چه مشکل ببرم جان، چه مشکل ببرم جان هر پاییز از چشمان تو میریزد هر بار شکلی دیگر برمیخیزد امروز هم چشمان تو چه طوفانیست این پاییز در شهرِ موی تو طولانیست در تو هر قصهای جان میگیرد در من یک راز دیگر میمیرد چه دشتهایی در راه است چه شهرهایی در باران چه باغهایی خندانند و اشکهایی پنهان عزیزم، چه مشکل ببرم جان، چه مشکل ببرم جان آبیست، چیزی روشن در چشمهایت میروید باغی روشن از دستهایت من با اشک از چشمان تو میریزم با باغ از دستان تو میرویم چیزی تا صبح فردا نمانده ماییم و صد قصهی نخوانده باید از شهرِ تیره بگریزیم باید با قصهها در آمیزیم من از دست غمت، من از دست غمت عزیزم چه مشکل ببرم جان، چه مشکل ببرم جان من از دست غمت، من از دست غمت عزیزم چه مشکل ببرم جان، چه مشکل ببرم جان هر پاییز از چشمان تو میریزد هر بار شکلی دیگر برمیخیزد امروز هم چشمان تو چه طوفانیست این پاییز در شهرِ موی تو طولانیست در تو هر قصهای جان میگیرد در من یک راز دیگر میمیرد باید از شهرِ تیره بگریزیم باید با قصهها در آمیزیم چه دشتهایی در راه است چه شهرهایی در باران چه باغهایی خندانند و اشکهایی پنهان من از دست غمت، من از دست غمت عزیزم، چه مشکل ببرم جان، چه مشکل ببرم جان آبیست، چیزی روشن در چشمهایت میروید باغی روشن از دستهایت من با اشک از چشمان تو میریزم با باغ از دستان تو میرویم من از دست غمت، من از دست غمت عزیزم، چه مشکل ببرم جان، چه مشکل ببرم جان من از دست غمت، من از دست غمت عزیزم، چه مشکل ببرم جان، چه مشکل ببرم جان
- متن ترانه قطعه 12: شهر مناز شمال با کوهها میرقصد از جنوب با کولیها شهر مناز شمال با خاطرههایش میخوابد از جنوب با رویاها قصهای ستاین شهر رازهای سربستهایست هر بار روزها از خوابها، بیدارها سرشار شب تا روز بیدار شهر من شهروندی پراز ماشین و سیمان است هر روز شهرمنم هم عاشقی با چشم گریان است هر شب شهر من را مردمش حرف نشنیدند و پند شهر من را کودکی در چهار راهی کرده بند شهر من ... بخند! شهر من صد قصه ازعشق پنهان کردهاست شهر من صد شعر از درد بر جان کردهاست شهر من را سوز ساز مردمانش برده هوش از دلش آوازهای، عاشقاناید به گوش شهر من با شب حدیث راه پر خون میکند کوچه کوچه قصههای عشق مجنون میکند شهر من داستان قهرمانهایش به یادش ماندهاست شهر من آوازهایی بی صدا در سوگ مردم خواندهاست شهر مناز شمال با کوهها میرقصد از جنوب با کولیها شهر مناز شمال با خاطرههایش میخوابد از جنوب با رویاها قصهای ستاین شهر رازهای سربستهایست هر بار روزها از خوابها، بیدارها سرشار شب تا روز بیدار شهر من شهروندی پراز ماشین و سیمان است هر روز شهرمنم هم عاشقی با چشم گریان است هر شب شهر من را مردمش حرف نشنیدند و پند شهر من را کودکی در چهار راهی کرده بند شهر من ... بخند! شهر من ... بخند! شهر من ... بخند! شهر من ... بخند! شهر من صد قصه ازعشق پنهان کردهاست شهر من صد شعر از درد بر جان کردهاست شهر من را سوز ساز مردمانش برده هوش از دلش آوازهای، عاشقاناید به گوش شهر من با شب حدیث راه پر خون میکند کوچه کوچه قصههای عشق مجنون میکند شهر من داستان قهرمانهایش به یادش ماندهاست شهر من آوازهایی بی صدا در سوگ مردم خواندهاست شهر من ... بخند! شهر من ... بخند! شهر من ... بخند! شهر من ... بخند!
کد محصول:1130036
قیمت : ناموجود
نقد و بررسی
آلبوم موسیقی شهر من بخند - گروه موسیقی پالت
آلبوم موسیقی شهر من بخند - گروه موسیقی پالت
گروه موسیقی پالت تاریخچه پالت برای نمایش روایت ناتمام یک فصل معلق به کارگردانی هومن سیدی که در 1391 به روی صحنه رفت آهنگ ساخت. سپس آهنگ والس شماره 1 را منتشر کرد. سپس آلبوم آقای بنفش را در شهرکتاب مرکزی منتشر کرد که با استقبال مواجه شد.چند ماه بعد در پایان فیلم ماهی و گربه ترانه‌ای به نام باد مارا با خود خواهد برد را اجرا کردند. پس از آن مشغول کنسرت در ایران و تورهایی در اروپا و آمریکا شدند.آلبوم جدید این گروه، شهر من بخند نام دارد که دارای 12 قطعه بوده و در 26 اردبیهشت 94 منتشر شد. ویژگی‌ها ویژگی کلیدی گروه «پالت» سازبندی آن است. سازهای گروه پالت کنترباس، کلارینت، آکاردئون، گیتار، ویلن سل را شامل می‌شود. خوانندهٔ این گروه امید نعمتی است که سابقاً در گروه دنگ شو فعالیت داشته و با آواز سنتی آشناست. پالت اثر خود را با مشارکت اعضای خود با شش سلیقهٔ متفاوت می‌آفریند که این باعث تنوع آن می‌گردد. ترانه‌های آثار پالت یا اشعار کلاسیک هستند یا امید نعمتی آنان را نوشته است. اجراها این گروه تاکنون در شهرهای مختلف ایران کنسرت‌های بسیار برپا کرده است. این گروه همچنین در سال 1392 کنسرت‌هایی را در پاریس، کلن، میلان، آمستردام، گوتنبرگ و استکهلم اجرا کرد. این گروه در دی 1392، به دلیل ممنوعیت نمایش ساز در تلویزیون ایران، در شبکه آموزش سیما به صورت پانتومیم به اجرا پرداختند. یش از انتشار رسمی آلبوم شهر من بخند، گروه پالت در 15 و 16 اردبیهشت در تالار وحدتِ تهران به اجرا پرداختند و قطعاتی از هر دو آلبوم را اجرا کردند. اعضا - امید نعمتی (خواننده) - داریوش آذر (همخوان و نوازنده‌ی کنترباس) - روزبه اسفندارمز (نوازنده‌ی کنترباس) - امین دوایی (مدیر گروه) - مهیار طهماسبی (نوازنده‌ی ویولنسل) - کاوه صالحی (نوازنده‌ی گیتار)
مشخصات فنی
آلبوم موسیقی شهر من بخند - گروه موسیقی پالت
آلبوم موسیقی شهر من بخند - گروه موسیقی پالت
مشخصات
-
فرمتAudio Disc
-
نوع بسته بندیدیجی پک
-
تعداد دیسکیک
-
ناشرنوفه
-
نام قطعه 12شهر من بخند
-
سال تولید1394
-
مرجع صادر کنندهوزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
-
نوازندگانداریوش آذر: کنترباس، پرکاشنروزبه اسفندارمز: کلارینت، کلارینتباسکاوه صالحی: گیتارمهیار طهماسبی: ویولنسلامین طاهری: درامز، پرکاشنسردار سرمست: آکاردئون، ملودیکاداریوش آذر: کنترباس، پرکاشن روزبه اسفندارمز: کلارینت، کلارینتباس کاوه صالحی: گیتار مهیار طهماسبی: ویولنسل امین طاهری: درامز، پرکاشن سردار سرمست: آکاردئون، ملودیکا
-
مدت زمان قطعه 115:56
-
شماره پروانه یا مجوز94-8666
-
نام قطعه 11تا فردا صبح
-
مدت زمان قطعه 106:02
-
متن ترانه قطعه 5بیا آتش باش، بیا به جان من ریزداغم کن اعجازی کن این غروب پاییزبیا قصه شو، تو این شبای بی خوابخوابم کن آزادم کن از زنجیر مهتاببیا نغمه شو، بیا ترانهسرکنبیا آواز شو، شوری دگرکنبیا باور کن امید باد و بارانبیا پروانه شو، بالی بزن از بام تهرانسال تا سال اگر بیعشق موندیمآوازایی هست که باید میخوندیمصبح تا شب اگه از پا میافتیمقصههایی هست که باید میگفتیمبیا قصه شو، تو این شبای بیخواببیا آزاد شو از این شهر بیتاببیا خنده شو، رو خشکی خیابانبیا آتش باش، بیا به جان من ریز داغم کن اعجازی کن این غروب پاییز بیا قصه شو، تو این شبای بی خواب خوابم کن آزادم کن از زنجیر مهتاب بیا نغمه شو، بیا ترانه سرکن بیا آواز شو، شوری دگرکن بیا باور کن امید باد و باران بیا پروانه شو، بالی بزن از بام تهران سال تا سال اگر بیعشق موندیم آوازایی هست که باید میخوندیم صبح تا شب اگه از پا میافتیم قصههایی هست که باید میگفتیم بیا قصه شو، تو این شبای بیخواب بیا آزاد شو از این شهر بیتاب بیا خنده شو، رو خشکی خیابان بیا پروانه شو، بالی بزن از بام تهران
-
نام قطعه 10اینجا شهر من نیست
-
مدت زمان قطعه 97:15
-
مدت زمان قطعه 41:48
-
نام قطعه 9نیمی از ما
-
مدت زمان قطعه 86:33
-
مدت زمان قطعه 127:53
-
نام قطعه 5سال تا سال
-
مدت زمان قطعه 53:37
-
نام قطعه 6رنگ شمارهی یک
-
مدت زمان قطعه 62:55
-
نام قطعه 8شباهنگام
-
مدت زمان قطعه 24:18
-
نام قطعه 2ماهی و گربه
-
نام قطعه 7لیلی
-
مدت زمان قطعه 13:29
-
مدت زمان قطعه 74:41
-
نام قطعه 1یکی بود یکی نبود
-
متن ترانه قطعه 7دوباره هوای شهر، بیقرارهستاره؟... ستارهای به شب ندارهزمستون به روی شهر، موندگاره، لیلیلیلی، لیلی، امید شهر بیقرارهلیلی، لیلی، چراغ آسمون تارهلیلی، لیلی، بگو آسمون ببارهلیلی، آخ لیلی، بگو که برگرده دوباره، لیلیپرستوهای شادی پرگرفتنددل از آبادی ما برگرفتندبه راه شهرهای آفتابیزمین سرد، پشت سرگرفتندلیلی، لیلی، امید شهر بی قرارهلیلی، آخ لیلی، بگو که برگرده دوبارهلیلی، آخ لیلی، بگو آسمون ببارهلیلیسحرگاهان که این دشت طلاپوشسراسر می شود آواز و آغوشبه دامان چمن ای غنچه بنشینبهارم باش با لبهای خاموشدوباره هوای شهر، بیقراره ستاره؟... ستارهای به شب نداره دوباره هوای شهر، بیقراره زمستون به روی شهر، موندگاره، لیلی لیلی، لیلی، امید شهر بیقراره لیلی، لیلی، چراغ آسمون تاره لیلی، لیلی، بگو آسمون بباره لیلی، آخ لیلی، بگو که برگرده دوباره، لیلی پرستوهای شادی پرگرفتند دل از آبادی ما برگرفتند به راه شهرهای آفتابی زمین سرد، پشت سرگرفتند لیلی، لیلی، امید شهر بی قراره لیلی، لیلی، چراغ آسمون تاره لیلی، آخ لیلی، بگو که برگرده دوباره لیلی، آخ لیلی، بگو آسمون بباره لیلی سحرگاهان که این دشت طلاپوش سراسر می شود آواز و آغوش به دامان چمن ای غنچه بنشین بهارم باش با لبهای خاموش لیلی، لیلی، امید شهر بی قراره لیلی، لیلی، چراغ آسمون تاره لیلی، آخ لیلی، بگو آسمون بباره لیلی، آخ لیلی، بگو که برگرده دوباره، لیلی
-
نام قطعه 3خانه بر دوش
-
مدت زمان قطعه 33:00
-
نام قطعه 4درآمد سال تا سال
-
متن ترانه قطعه 8تو را من چشم درراهمشباهنگامشباهنگام که میگیرند در شاخ تلاجن سایهها رنگ سیاهیو زان دلخستگانت راستاندوهی فراهمگرم یادآوری یا نه، من از یادت نمیکاهمتو را من چشم در راهم شباهنگامتو را من چشم درراهم تو را من چشم درراهم شباهنگام شباهنگام که میگیرند در شاخ تلاجن سایهها رنگ سیاهی و زان دلخستگانت راست و زان دلخستگانت راست اندوهی فراهم گرم یادآوری یا نه، من از یادت نمیکاهم گرم یادآوری یا نه، من از یادت نمیکاهم تو را من چشم در راهم شباهنگام شباهنگام که میگیرند در شاخ تلاجن سایهها رنگ سیاهی و زان دلخستگانت راست و زان دلخستگانت راست اندوهی فراهم گرم یادآوری یا نه، من از یادت نمیکاهم گرم یادآوری یا نه، من از یادت نمیکاهم
-
متن ترانه قطعه 3میرقصد زندگی، در جام چشم توسر زد صبح امید، از شام چشم تومن رام چشم توهمچون چشم تو خموشم چون سر گیسویت، خانه بر دوشمگر بماندم گاه گاهی، یاد من کنگاه گاهی با نگاهی، یاد من کنگر نماندم روزگاری، یاد من کنبا دو چشم اشکباری، یاد من کنهمچون چشم تو خموشم چون سر گیسویت، خانه بردوشممیرقصد زندگی، در جام چشم تو سر زد صبح امید، از شام چشم تو من رام چشم تو همچون چشم تو خموشم چون سر گیسویت، خانه بر دوشم گر بماندم گاه گاهی، یاد من کن گاه گاهی با نگاهی، یاد من کن گر نماندم روزگاری، یاد من کن با دو چشم اشکباری، یاد من کن میرقصد زندگی، در جام چشم تو سر زد صبح امید، از شام چشم تو من رام چشم تو همچون چشم تو خموشم چون سر گیسویت، خانه بر دوشم گر بماندم گاه گاهی، یاد من کن گاه گاهی با نگاهی، یاد من کن گر نماندم روزگاری، یاد من کن با دو چشم اشکباری، یاد من کن میرقصد زندگی، در جام چشم تو سر زد صبح امید، از شام چشم تو من رام چشم تو همچون چشم تو خموشم چون سر گیسویت، خانه بردوشم
-
متن ترانه قطعه 9قصههایم برای تو، بگذار توی باغچهاتشعرهایم برای تو، بگذار روی تاقچهاتدستهایم برای تو، بکار، سبز خواهد شدبالهایم برای تو، بگیر،پرواز خواهد کردآوازهایم برای تو، بگذار توی موهایترازهایم برای تو، ببند دور دستهایتما از دشت، لالاییهایش را خواندیم تا خوابمان نبرداز کویر، آوازهایش را خواندیم تا یادمان نبردمااز جنوب، آتشها ساختیم تا سردمان نشوداز گل سرخ، نامش را بردیم تا پرندههای سپید به شهر روشن خورشید دوباره برگردنداشکهایم برای تو، بخند، رام خواهد شدشوقهایم برای تو، بگیر، آرام خواهد شدمااز شهر، سیبهایش را چیدیم تا صبح سر برسداز کوچه، کبوترهایش را دیدیم تا شهر پر بکشدمااز شب، آوازها ساختیم تا ترسمان بریزداز سفر، یادش را بردیم تا پرندههای سپید به شهر نیلی آرام، دوباره برگردندنیمیاز ما با طوفان میرفتنیمیاز ما در شب جا میماندنیمیاز ما با باران میریختنیمیاز مااز باران میخواندقصههایم برای تو، بگذار توی باغچهات شعرهایم برای تو، بگذار روی تاقچهات دستهایم برای تو، بکار، سبز خواهد شد بالهایم برای تو، بگیر،پرواز خواهد کرد آوازهایم برای تو، بگذار توی موهایت رازهایم برای تو، ببند دور دستهایت دستهایم برای تو، بکار، سبز خواهد شد بالهایم برای تو، بگیر،پرواز خواهد کرد ما از دشت، لالاییهایش را خواندیم تا خوابمان نبرد از کویر، آوازهایش را خواندیم تا یادمان نبرد مااز جنوب، آتشها ساختیم تا سردمان نشود از گل سرخ، نامش را بردیم تا پرندههای سپید به شهر روشن خورشید دوباره برگردند قصههایم برای تو، بگذار توی باغچهات شعرهایم برای تو، بگذار روی تاقچهات اشکهایم برای تو، بخند، رام خواهد شد شوقهایم برای تو، بگیر، آرام خواهد شد مااز شهر، سیبهایش را چیدیم تا صبح سر برسد از کوچه، کبوترهایش را دیدیم تا شهر پر بکشد مااز شب، آوازها ساختیم تا ترسمان بریزد از سفر، یادش را بردیم تا پرندههای سپید به شهر نیلی آرام، دوباره برگردند نیمیاز ما با طوفان میرفت نیمیاز ما در شب جا میماند نیمیاز ما با باران میریخت نیمیاز مااز باران میخواند
-
متن ترانه قطعه 2گوش کن اینم چیزی نیستجز این چارهای نیستگوش کن اینم میگذرهخاطره شو باد میبرهمیرقصه میریزه آخرین برگ از درختمیبنده میره آخر از شهر تیره، بختتنگ شیشهای شکستما اما دست روی دستآخرین ماهی هم مردآخرین شاخه پژمردباد ما را با خود خواهد بردیاد ما را در خود خواهد داشتآب ما را حل خواهد کردشهر ما را بغل خواهد کردگوش کن شاید شب چیزی گفتتاریکی شاید رازی داشتبعد از اینجا شاید باغی بودشهری شاید آوازی داشتگوش کن اینم چیزی نیست جز این چارهای نیست گوش کن اینم میگذره خاطره شو باد میبره میرقصه میریزه آخرین برگ از درخت میبنده میره آخر از شهر تیره، بخت تنگ شیشهای شکست ما اما دست روی دست آخرین ماهی هم مرد آخرین شاخه پژمرد باد ما را با خود خواهد برد یاد ما را در خود خواهد داشت آب ما را حل خواهد کرد شهر ما را بغل خواهد کرد گوش کن شاید شب چیزی گفت تاریکی شاید رازی داشت بعد از اینجا شاید باغی بود شهری شاید آوازی داشت میرقصه میریزه آخرین برگ از درخت میبنده میره آخر از شهر تیره، بخت تنگ شیشهای شکست ما اما دست روی دست آخرین ماهی هم مرد آخرین شاخه پژمرد باد ما را با خود خواهد برد یاد ما را در خود خواهد داشت آب ما را حل خواهد کرد شهر ما را بغل خواهد کرد
-
متن ترانه قطعه 10سربازی سر بازی سرسره بازی سربازی را کشتگوسفندی سر بازی گرگم به هوا گرگی را خورددست هایی روی آسفالت خیابان ها جان میدادندبالهایی زیر سایهی سرد تفنگی بیجان میمردبرادرا برادرا … حتما اشتباهی شده اینجا شهر من نیستبرادرا برادرا … حتما اشتباهی شده این شهر شهر من نیستIrgendwer hat wohl das Ortesingansschild vartauschtیکی از تابلوی اسم شهر رو عوض کردهDas ist nicht meine Stadt, alles sieht heir so anders ausاینجا دیگه شهر من نیست، همه چیز یه جور دیگستIch erkenne nichts wieder , dort druben zum beispiel , das graue haus..همه چی غریبه ست، اون روبرو، اون خونه رنگیه، حالا سیاه ستDas war mal quietschbunt und jetztz tragen sie farben aus der stadt hinausدیگه شهر از رنگ خالی شدهMir schient als ob der himmel sich um ein-zwei meter varschoben hatانگار آسمون دومتر بالاتر رفتهAlles runde ist eckig, jedes dreieck ein perfektes quadratگردیها گوشهدار شدن و مثلثها، مربعهای نابDie Menschen sind seltsam verformt, sie haben lautsprecher , statt ihrer Ohrenآدما خیلی عوض شدن، جای گوش، بلندگو دارنUnd wenn sie reden fallen die worter aus dem himmel ihren hals hinabوقتی میخوان حرف بزنن، واژهها از آسمون تو دهنشون میافتهBruder , irgendwas lauft falsch hier , das ist nicht mehr meine Stadtبرادرا! حتما اشتباهی شده، اینجا شهر من نیستIrgendwas lauft falsch hier , das ist nicht mehr meine Stadtحتما اشتباهی شده این شهر شهر من نیستسربازی سر بازی سرسره بازی سربازی را کشت گوسفندی سر بازی گرگم به هوا گرگی را خورد دست هایی روی آسفالت خیابان ها جان میدادند بالهایی زیر سایهی سرد تفنگی بیجان میمرد برادرا برادرا … حتما اشتباهی شده اینجا شهر من نیست برادرا برادرا … حتما اشتباهی شده این شهر شهر من نیست Irgendwer hat wohl das Ortesingansschild vartauscht یکی از تابلوی اسم شهر رو عوض کرده Das ist nicht meine Stadt, alles sieht heir so anders aus اینجا دیگه شهر من نیست، همه چیز یه جور دیگست Ich erkenne nichts wieder , dort druben zum beispiel , das graue haus.. همه چی غریبه ست، اون روبرو، اون خونه رنگیه، حالا سیاه ست Das war mal quietschbunt und jetztz tragen sie farben aus der stadt hinaus دیگه شهر از رنگ خالی شده Mir schient als ob der himmel sich um ein-zwei meter varschoben hat انگار آسمون دومتر بالاتر رفته Alles runde ist eckig, jedes dreieck ein perfektes quadrat گردیها گوشهدار شدن و مثلثها، مربعهای ناب Die Menschen sind seltsam verformt, sie haben lautsprecher , statt ihrer Ohren آدما خیلی عوض شدن، جای گوش، بلندگو دارن Und wenn sie reden fallen die worter aus dem himmel ihren hals hinab وقتی میخوان حرف بزنن، واژهها از آسمون تو دهنشون میافته برادرا برادرا … حتما اشتباهی شده اینجا شهر من نیست برادرا برادرا … حتما اشتباهی شده این شهر شهر من نیست Bruder , irgendwas lauft falsch hier , das ist nicht mehr meine Stadt برادرا! حتما اشتباهی شده، اینجا شهر من نیست Irgendwas lauft falsch hier , das ist nicht mehr meine Stadt حتما اشتباهی شده این شهر شهر من نیست
-
متن ترانه قطعه 11آبیست، چیزی روشن در چشمهایتمیروید باغی روشن از دستهایتمن با اشک از چشمان تو میریزمبا باغ از دستان تو میرویمچیزی تا صبح فردا نماندهماییم و صد قصهی نخواندهباید از شهرِ تیره بگریزیمباید با قصهها در آمیزیممن از دست غمت، من از دست غمتعزیزم چه مشکل ببرم جان، چه مشکل ببرم جانهر پاییز از چشمان تو میریزدهر بار شکلی دیگر برمیخیزدامروز هم چشمان تو چه طوفانیستاین پاییز در شهرِ موی تو طولانیستدر تو هر قصهای جان میگیرددر من یک راز دیگر میمیردچه دشتهایی در راه استچه شهرهایی در بارانچه باغهایی خندانند و اشکهایی پنهانعزیزم، چه مشکل ببرم جان، چه مشکل ببرم جانآبیست، چیزی روشن در چشمهایت میروید باغی روشن از دستهایت من با اشک از چشمان تو میریزم با باغ از دستان تو میرویم چیزی تا صبح فردا نمانده ماییم و صد قصهی نخوانده باید از شهرِ تیره بگریزیم باید با قصهها در آمیزیم من از دست غمت، من از دست غمت عزیزم چه مشکل ببرم جان، چه مشکل ببرم جان من از دست غمت، من از دست غمت عزیزم چه مشکل ببرم جان، چه مشکل ببرم جان هر پاییز از چشمان تو میریزد هر بار شکلی دیگر برمیخیزد امروز هم چشمان تو چه طوفانیست این پاییز در شهرِ موی تو طولانیست در تو هر قصهای جان میگیرد در من یک راز دیگر میمیرد باید از شهرِ تیره بگریزیم باید با قصهها در آمیزیم چه دشتهایی در راه است چه شهرهایی در باران چه باغهایی خندانند و اشکهایی پنهان من از دست غمت، من از دست غمت عزیزم، چه مشکل ببرم جان، چه مشکل ببرم جان آبیست، چیزی روشن در چشمهایت میروید باغی روشن از دستهایت من با اشک از چشمان تو میریزم با باغ از دستان تو میرویم من از دست غمت، من از دست غمت عزیزم، چه مشکل ببرم جان، چه مشکل ببرم جان من از دست غمت، من از دست غمت عزیزم، چه مشکل ببرم جان، چه مشکل ببرم جان
-
متن ترانه قطعه 12شهر مناز شمال با کوهها میرقصداز جنوب با کولیهاشهر مناز شمال با خاطرههایش میخوابداز جنوب با رویاهاقصهای ستاین شهررازهای سربستهایست هر بارروزها از خوابها، بیدارها سرشارشب تا روز بیدارشهر من شهروندی پراز ماشین و سیمان است هر روزشهرمنم هم عاشقی با چشم گریان است هر شبشهر من را مردمش حرف نشنیدند و پندشهر من را کودکی در چهار راهی کرده بندشهر من ... بخند!شهر من صد قصه ازعشق پنهان کردهاستشهر من صد شعر از درد بر جان کردهاستشهر من را سوز ساز مردمانش برده هوشاز دلش آوازهای، عاشقاناید به گوششهر من با شب حدیث راه پر خون میکندکوچه کوچه قصههای عشق مجنون میکندشهر من داستان قهرمانهایش به یادش ماندهاستشهر من آوازهایی بی صدا در سوگ مردم خواندهاستشهر مناز شمال با کوهها میرقصد از جنوب با کولیها شهر مناز شمال با خاطرههایش میخوابد از جنوب با رویاها قصهای ستاین شهر رازهای سربستهایست هر بار روزها از خوابها، بیدارها سرشار شب تا روز بیدار شهر من شهروندی پراز ماشین و سیمان است هر روز شهرمنم هم عاشقی با چشم گریان است هر شب شهر من را مردمش حرف نشنیدند و پند شهر من را کودکی در چهار راهی کرده بند شهر من ... بخند! شهر من ... بخند! شهر من ... بخند! شهر من ... بخند! شهر من صد قصه ازعشق پنهان کردهاست شهر من صد شعر از درد بر جان کردهاست شهر من را سوز ساز مردمانش برده هوش از دلش آوازهای، عاشقاناید به گوش شهر من با شب حدیث راه پر خون میکند کوچه کوچه قصههای عشق مجنون میکند شهر من داستان قهرمانهایش به یادش ماندهاست شهر من آوازهایی بی صدا در سوگ مردم خواندهاست شهر من ... بخند! شهر من ... بخند! شهر من ... بخند! شهر من ... بخند!