آلبوم موسیقی مجنون آن لیلی کجاست - فردین خلعتبری با صدای فرشاد جمالی

Soroush Whare is That Leilis Majnoun Vocal Music

  • سایر توضیحات: به‌رخ شوررورزی (هم‌خوان)
  • فرمت: Audio Disc
  • نوع بسته بندی: دیجی پک
  • تعداد دیسک: یک
  • ناشر: سروش
  • نام خواننده و صاحب اثر: فرشاد جمالی
  • سال تولید: 1394
  • مرجع صادر کننده: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
  • نوازندگان: میثم مروستی (ویلن/ویولا)، علی جعفری‌پویان، تینا جامه گرمی (ویلن)، آتنا اشتیاقی (ویولنسل)، پویا سرایی (سنتور)، همایون نصیری (بندیر/دهل/دایره/کوزه)، حسین رضایی‌نیا (دف/دایره)، نازیلا بخشایش (هارپ)، شاهین شهبازی (تار)، مجتبی میرزا زاده (دوتار)، کسری پندار (دیوان)، ابراهیم علوی (عود)
  • شماره پروانه یا مجوز: 93-8340
  • متن ترانه قطعه 6: بیا بیا که شدم در غم تو سودایی درآ درآ که به جان آمدم ز تنهایی عجب عجب که برون آمدی به پرسش من ببین ببین که چه بی‌طاقتم ز شیدایی بده بده که چه آورده‌ای به تحفه مرا بنه بنه بنشین تا دمی برآسایی مرو مرو چه سبب زود زود می‌بروی بگو بگو که چرا دیر دیر می‌آیی نفس نفس زده‌ام ناله‌ها ز فرقت تو زمان زمان شده‌ام بی‌رخ تو سودایی مجو مجو پس از این زینهار راه جفا مکن مکن که کشد کار ما به رسوایی برو برو که چه کژ می‌روی به شیوه گری بیا بیا که چه خوش می‌خمی به رعنایی بیا بیا که شدم در غم تو سودایی درآ درآ که به جان آمدم ز تنهایی بیا بیا که شدم در غم تو سودایی درآ درآ که به جان آمدم ز تنهایی عجب عجب که برون آمدی به پرسش من ببین ببین که چه بی‌طاقتم ز شیدایی بده بده که چه آورده‌ای به تحفه مرا بنه بنه بنشین تا دمی برآسایی مرو مرو چه سبب زود زود می‌بروی بگو بگو که چرا دیر دیر می‌آیی نفس نفس زده‌ام ناله‌ها ز فرقت تو زمان زمان شده‌ام بی‌رخ تو سودایی مجو مجو پس از این زینهار راه جفا مکن مکن که کشد کار ما به رسوایی برو برو که چه کژ می‌روی به شیوه گری بیا بیا که چه خوش می‌خمی به رعنایی بیا بیا که شدم در غم تو سودایی درآ درآ که به جان آمدم ز تنهایی بیا بیا که شدم در غم تو سودایی درآ درآ که به جان آمدم ز تنهایی عجب عجب که برون آمدی به پرسش من ببین ببین که چه بی‌طاقتم ز شیدایی بده بده که چه آورده‌ای به تحفه مرا بنه بنه بنشین تا دمی برآسایی مرو مرو چه سبب زود زود می‌بروی بگو بگو که چرا دیر دیر می‌آیی نفس نفس زده‌ام ناله‌ها ز فرقت تو زمان زمان شده‌ام بی‌رخ تو سودایی مجو مجو پس از این زینهار راه جفا مکن مکن که کشد کار ما به رسوایی برو برو که چه کژ می‌روی به شیوه گری بیا بیا که چه خوش می‌خمی به رعنایی
  • آهنگساز قطعه 8: فردین خلعتبری
  • متن ترانه قطعه 5: از قصه حال ما نپرسی نپرسی وز کشتن عاشقان نترسی نترسی ای گوهر عشق از چه بحری وی آتش عشق از چه جنسی از چه جنسی آن جا که تویی که راه یابد زان جانب عرش و چرخ و کرسی ای دل تو دلی نه دیگه آهن نه دیگه آهن از آتش عشق چند تفسی چند تفسی جان و دل و نفس هر سه سوزید تا کی گویم ظلمت نفسی از قصه حال ما نپرسی نپرسی وز کشتن عاشقان نترسی نترسی از قصه حال ما نپرسی نپرسی وز کشتن عاشقان نترسی نترسی ای گوهر عشق از چه بحری وی آتش عشق از چه جنسی از چه جنسی آن جا که تویی که راه یابد زان جانب عرش و چرخ و کرسی ای دل تو دلی نه دیگه آهن نه دیگه آهن از آتش عشق چند تفسی چند تفسی جان و دل و نفس هر سه سوزید تا کی گویم ظلمت نفسی تا کی گویم ظلمت نفسی
  • متن ترانه قطعه 4: گر در آب و گر در آتش می‌روی آن نمی‌دانم برو خوش می‌روی در رخت پیداست والله رنگ او رو که سوی یار مه‌وش می‌روی نقش‌ها را پشت پایی می‌زنی سوی نقش نامنقش می‌روی ذوق جان‌ها می‌زند بر جان تو مست و دست انداز و سرکش می‌روی در پی تو می‌دود اقبال رو گر به عرش و گر به مفرش می‌روی آنک در سر داری از سودای یار چه عجب گر تو مشوش می‌روی نقش‌ها را پشت‌پایی می‌زنی گر در آب و گر در آتش می‌روی آن نمی‌دانم برو خوش می‌روی در رخت پیداست والله رنگ او رو که سوی یار مه‌وش می‌روی نقش‌ها را پشت پایی می‌زنی سوی نقش نامنقش می‌روی ذوق جان‌ها می‌زند بر جان تو مست و دست انداز و سرکش می‌روی در پی تو می‌دود اقبال رو گر به عرش و گر به مفرش می‌روی آنک در سر داری از سودای یار چه عجب گر تو مشوش می‌روی گر در آب و گر در آتش می‌روی آن نمی‌دانم برو خوش می‌روی در رخت پیداست والله رنگ او رو که سوی یار مه‌وش می‌روی نقش‌ها را پشت‌پایی می‌زنی سوی نقش نامنقش می‌روی ذوق جان‌ها می‌زند بر جان تو مست و دست انداز و سرکش می‌روی در پی تو می‌دود اقبال رو گر به عرش و گر به مفرش می‌روی آنک در سر داری از سودای یار چه عجب گر تو مشوش می‌روی
  • نام قطعه 5: از قصه حال ما نپرسی
  • آهنگساز قطعه 5: فردین خلعتبری
  • نام قطعه 6: بیا بیا که شدم در غم تو سودایی
  • آهنگساز قطعه 6: فردین خلعتبری
  • ترانه سرا قطعه 6: مولانا
  • ترانه سرا قطعه 8: مولانا
  • نام قطعه 8: به جان جمله مستان که مستم
  • آهنگساز قطعه 1: فردین خلعتبری
  • ترانه سرا قطعه 2: مولانا
  • آهنگساز قطعه 2: فردین خلعتبری
  • نام قطعه 2: ای در دلم نشسته از تو کجا گریزم
  • نام قطعه 7: در شرابم چیز دیگر ریختی در ریختی
  • آهنگساز قطعه 4: فردین خلعتبری
  • آهنگساز قطعه 7: فردین خلعتبری
  • نام قطعه 1: می‌زنم حلقه در هر خانه‌ای
  • متن ترانه قطعه 7: در شرابم چیز دیگر ریختی درریختی درریختی باده تنها نیست این آمیختی آمیختی آمیختی بار دیگر بار دیگر توبه‌ها را سوختی درسوختی بار دیگر بار دیگر فتنه را انگیختی انگیختی چون بدیدم در سرم سودای تو سودای تو آمدی در گردنم آویختی آویختی طره‌های مشک را دربافتی دربافتی تارهای صبر را بگسیختی بگسیختی تو اگر منکر شدی گویم نشان گویم نشان مشک بر شعر سیه می‌بیختی می‌بیختی ای قدح رخسار من افروختی افروختی وی غم آخر از دلم بگریختی بگریختی در شرابم چیز دیگر ریختی درریختی درریختی باده تنها نیست این آمیختی آمیختی آمیختی بار دیگر بار دیگر توبه‌ها را سوختی درسوختی بار دیگر بار دیگر فتنه را انگیختی انگیختی چون بدیدم در سرم سودای تو سودای تو آمدی در گردنم آویختی آویختی طره‌های مشک را دربافتی دربافتی تارهای صبر را بگسیختی بگسیختی تو اگر منکر شدی گویم نشان گویم نشان مشک بر شعر سیه می‌بیختی می‌بیختی ای قدح رخسار من افروختی افروختی وی غم آخر از دلم بگریختی بگریختی در شرابم چیز دیگر ریختی درریختی درریختی باده تنها نیست این آمیختی آمیختی آمیختی بار دیگر بار دیگر توبه‌ها را سوختی درسوختی بار دیگر بار دیگر فتنه را انگیختی انگیختی چون بدیدم در سرم سودای تو سودای تو آمدی در گردنم آویختی آویختی طره‌های مشک را دربافتی دربافتی تارهای صبر را بگسیختی بگسیختی تو اگر منکر شدی گویم نشان گویم نشان مشک بر شعر سیه می‌بیختی می‌بیختی ای قدح رخسار من افروختی افروختی وی غم آخر از دلم بگریختی بگریختی
  • ترانه سرا قطعه 3: مولانا
  • ترانه سرا قطعه 7: مولانا
  • نام قطعه 3: برگذری درنگری جز دل خوبان نبری
  • نام قطعه 4: گر در آبو گر در آتش می‌روی
  • ترانه سرا قطعه 5: مولانا
  • متن ترانه قطعه 8: به جان جمله مستان که مستم مست مستم بگیر ای‌دلبر عیار دستم آی دستم وای دستم به جان جمله جانبازان که جانم به جان رستگارانش که رستم عطاردوار دفترباره بودم زبردست ادیبان می نشستم چو دیدم لوح پیشانی ساقی شدم مست و قلم‌ها را شکستم آی شکستم وای شکستم آی‌شکستم وای شکستم زحسن یوسفی سرمست بودم مست بودم مست بودم که حسنش هر دمی گوید الستم بگیر ای دلبر عیار دستم به جان جمله مستان که مستم مست مستم مست مستم مست مستم بگیر ای‌دلبر عیار دستم آی دستم وای دستم به جان جمله جانبازان که جانم به جان رستگارانش که رستم به جان جمله مستان که مستم مست مستم مست مستم مست مستم بگیر ای‌دلبر عیار دستم آی دستم وای دستم به جان جمله جانبازان که جانم به جان رستگارانش که رستم عطاردوار دفترباره بودم زبردست ادیبان می نشستم چو دیدم لوح پیشانی ساقی شدم مست و قلم‌ها را شکستم آی شکستم وای شکستم چو دیدم لوح پیشانی ساقی شدم مست و قلم‌ها را شکستم آی‌شکستم وای شکستم زحسن یوسفی سرمست بودم مست بودم مست بودم که حسنش هر دمی گوید الستم به جان جمله مستان که مستم مست مستم مست مستم مست مستم بگیر ای دلبر عیار دستم آی دستم وای دستم به جان جمله جانبازان که جانم به جان رستگارانش که رستم عطاردوار دفترباره بودم زبردست ادیبان می نشستم چو دیدم لوح پیشانی ساقی شدم مست و قلم‌ها را شکستم آی شکستم وای شکستم ز‌حسن یوسفی سرمست بودم مست بودم مست بودم که حسنش هر دمی گوید الستم
  • ترانه سرا قطعه 4: مولانا
  • متن ترانه قطعه 3: برگذری درنگری جز دل خوبان نبری سر مکش ای‌دل که از او هر چه کنی جان نبری تا نشوی خاک درش در نگشاید به رضا تا نکشی خار غمش گل ز گلستان نبری تا نکنی کوه بسی دست به لعلی نرسد تا سوی دریا نروی گوهر و مرجان نبری سر ننهد چرخ تو را تا که تو بی‌سر نشوی کس نخرد نقد تو را تا سوی میزان نبری تا نشوی مست خدا غم نشود از تو جدا تا صفت گرگ دری یوسف کنعان نبری نعمت تن خام کند محنت تن رام کند محنت دین تا نکشی دولت ایمان نبری برگذری درنگری جز دل خوبان نبری برگذری درنگری جز دل خوبان نبری سر مکش ای‌دل که از او هر چه کنی جان نبری سر مکش ای‌دل که از او هر چه کنی جان نبری تا نشوی خاک درش در نگشاید به رضا تا نکشی خار غمش گل ز گلستان نبری تا نکنی کوه بسی دست به لعلی نرسد تا سوی دریا نروی گوهر و مرجان نبری سر ننهد چرخ تو را تا که تو بی‌سر نشوی کس نخرد نقد تو را تا سوی میزان نبری تا نشوی مست خدا غم نشود از تو جدا تا صفت گرگ دری یوسف کنعان نبری نعمت تن خام کند محنت تن رام کند محنت دین تا نکشی دولت ایمان نبری برگذری درنگری جز دل خوبان نبری برگذری درنگری جز دل خوبان نبری سر مکش ای‌دل که از او هر چه کنی جان نبری سر مکش ای‌دل که از او هر چه کنی جان نبری تا نشوی خاک درش در نگشاید به رضا تا نکشی خار غمش گل ز گلستان نبری تا نکنی کوه بسی دست به لعلی نرسد تا سوی دریا نروی گوهر و مرجان نبری سر ننهد چرخ تو را تا که تو بی‌سر نشوی کس نخرد نقد تو را تا سوی میزان نبری تا نشوی مست خدا غم نشود از تو جدا تا صفت گرگ دری یوسف کنعان نبری نعمت تن خام کند محنت تن رام کند محنت دین تا نکشی دولت ایمان نبری
  • متن ترانه قطعه 1: می‌زنم حلقه‌ی‌ در هرخانه‌ای هست در کوی شما دیوانه‌ای می‌زنم حلقه‌ی‌ در هر خانه‌ای مرغ جان دیوانه‌ی‌ آن دام شد دام عشق دلبری دردانه‌ای، دردانه‌ای، دردانه‌ای عقل‌ها نعره زنان کآخر کجاست، کآخر کجاست در جنون دریا دلی مردانه‌ای ای خدا مجنون آن لیلی کجاست تا به گوشش دردمیم افسانه‌ای ز آن گوش عقل نامحرم بود از فسون عاشقان بیگانه‌ای سلسله‌ی‌ زلفی که جان مجنون اوست میل دارد با شکسته شانه‌ای شهر ما پرفتنه و پرشور شد الغیاث از فتنه‌ی‌ فتانه‌ای هین خمش کن کژ مرو فرزین نه‌ای کی چو فرزین کژ رود فرزانه‌ای در جنون دریادلی مردانه‌ای می‌زنم حلقه‌ی‌ در هرخانه‌ای هست در کوی شما دیوانه‌ای هست در کوی شما دیوانه‌ای می‌زنم حلقه‌ی‌ در هر خانه‌ای هست در کوی شما دیوانه‌ای هست در کوی شما دیوانه‌ای مرغ جان دیوانه‌ی‌ آن دام شد دام عشق دلبری دردانه‌ای، دردانه‌ای، دردانه‌ای عقل‌ها نعره زنان کآخر کجاست، کآخر کجاست در جنون دریا دلی مردانه‌ای ای خدا مجنون آن لیلی کجاست تا به گوشش دردمیم افسانه‌ای ز آن گوش عقل نامحرم بود از فسون عاشقان بیگانه‌ای می‌زنم حلقه‌ی‌ در هر خانه‌ای هست در کوی شما دیوانه‌ای هست در کوی شما دیوانه‌ای سلسله‌ی‌ زلفی که جان مجنون اوست میل دارد با شکسته شانه‌ای شهر ما پرفتنه و پرشور شد الغیاث از فتنه‌ی‌ فتانه‌ای هین خمش کن کژ مرو فرزین نه‌ای کی چو فرزین کژ رود فرزانه‌ای می‌زنم حلقه‌ی‌ در هر خانه‌ای هست در کوی شما دیوانه‌ای هست در کوی شما دیوانه‌ای مرغ جان دیوانه‌ی‌ آن دام شد دام عشق دلبری دردانه‌ای، دردانه‌ای، دردانه‌ای عقل‌ها نعره زنان کآخر کجاست، کآخر کجاست در جنون دریادلی مردانه‌ای ای خدا مجنون آن لیلی کجاست تا به گوشش دردمیم افسانه‌ای ز آن گوش عقل نامحرم بود از فسون عاشقان بیگانه‌ای می‌زنم حلقه‌ی‌ در هر خانه‌ای هست در کوی شما دیوانه‌ای هست در کوی شما دیوانه‌ای سلسله‌ی‌ زلفی که جان مجنون اوست میل دارد با شکسته شانه‌ای شهر ما پرفتنه و پرشور شد الغیاث از فتنه‌ی‌ فتانه‌ای هین خمش کن کژ مرو فرزین نه‌ای کی چو فرزین کژ رود فرزانه‌ای
  • متن ترانه قطعه 2: ای در دلم نشسته از تو کجا گریزم ای توبه‌ام شکسته از تو کجا گریزم ای نور هر دو دیده بی‌تو چگونه بینم چگونه بینم وی گردنم ببسته از تو کجا گریزم از تو کجا گریزم ای شش جهت ز نورت چون آینه‌ست شش رو وی روی تو خجسته از تو کجا گریزم کجا گریزم دل بود از تو خسته جان بود از تو رسته جان نیز گشت خسته از تو کجا گریزم گر بندم این بصر را ور بس کلم نظر را از دل نه‌ای گسسته از تو کجا گریزم ای در دلم نشسته از تو کجا گریزم ای توبه‌ام شکسته از تو کجا گریزم ای نور هر دو دیده بی‌تو چگونه بینم چگونه بینم وی گردنم ببسته از تو کجا گریزم از تو کجا گریزم ای شش جهت ز نورت چون آینه‌ست شش رو وی روی تو خجسته از تو کجا گریزم کجا گریزم دل بود از تو خسته جان بود از تو رسته جان نیز گشت خسته از تو کجا گریزم گر بندم این بصر را ور بس کلم نظر را از دل نه‌ای گسسته از تو کجا گریزم کجا گریزم کجا گریزم ای در دلم نشسته از تو کجا گریزم ای توبه‌ام شکسته از تو کجا گریزم ای نور هر دو دیده بی‌تو چگونه بینم چگونه بینم وی گردنم ببسته از تو کجا گریزم از تو کجا گریزم
+ موارد بیشتر - بستن

کد محصول:1129104

قیمت : ناموجود

نقد و بررسی

آلبوم موسیقی مجنون آن لیلی کجاست - فردین خلعتبری با صدای فرشاد جمالی

Soroush Whare is That Leilis Majnoun Vocal Music

(بیوگرافی فردین خلعتبری) زندگی فردین خلعتبری متولد 1343 در شهرستان نوشهر است. وی موسیقی را با ساز فلوت آغاز کرد و بعد از انصراف از رشته سازهدانشگاه صنعتی شریف به سراغ موسیقی رفت و در دانشکده هنرهای زیبا تحصیلات خود را در زمینه موسیقی ادامه داد.[1] اولین کار او ساخت موسیقی تئاتر «گرگ گرگم» به کارگردانی مسلم قاسمی در سال 1364بود. او تاکنون موسیقی چند فیلم سینمایی و سریال تلویزیونی را ساخته که از میان آنها می‌توان به «ترکش‌های صلح«،« هم نفس»، «گل یخ»، «اتوبوس شب»، «زمان می‌ایستد»، «زمانه» و... اشاره کرد. چند آثار تلویزیونی که می‌توان به «شب دهم» و «راستش را بگو» که آهنگسازی اش کار فردین خلعتبری و با خوانندگی علیرضا قربانی بوده اشاره کرد. (بیوگرافی فرشاد جمالی) زندگی فرشاد جمالی فرشاد جمالی درشهریور 1344در یک خانواده با ذوق در شهرستان تربت حیدریه متولد شد و پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی در شهرستان تربت حیدریه جهت ادامه تحصیل به تهران عزیمت نمود. او بدلیل علاقه مندی به موسیقی سنتی وعرفانی به فراگیری آن پرداخت و از همین رو دوره آزاد هنرستان موسیقی را در رشته تار وسه تار با استادان زیداله طلوعی و هوشنگ ظریف درسال 1366 شروع نمود همچنین نزد استاد بیژن کامکار آموزش دف را فرا گرفت در سال 1371 نزد استاد کریم خاوری به آموزش دف پرداخت و به مرور با اکثر سازهای ایرانی آشنا گردید.

مشخصات فنی

آلبوم موسیقی مجنون آن لیلی کجاست - فردین خلعتبری با صدای فرشاد جمالی

Soroush Whare is That Leilis Majnoun Vocal Music

مشخصات

  • سایر توضیحات
    به‌رخ شوررورزی (هم‌خوان)
  • فرمت
    Audio Disc
  • نوع بسته بندی
    دیجی پک
  • تعداد دیسک
    یک
  • ناشر
    سروش
  • نام خواننده و صاحب اثر
    فرشاد جمالی
  • سال تولید
    1394
  • مرجع صادر کننده
    وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
  • نوازندگان
    میثم مروستی (ویلن/ویولا)، علی جعفری‌پویان، تینا جامه گرمی (ویلن)، آتنا اشتیاقی (ویولنسل)، پویا سرایی (سنتور)، همایون نصیری (بندیر/دهل/دایره/کوزه)، حسین رضایی‌نیا (دف/دایره)، نازیلا بخشایش (هارپ)، شاهین شهبازی (تار)، مجتبی میرزا زاده (دوتار)، کسری پندار (دیوان)، ابراهیم علوی (عود)
  • شماره پروانه یا مجوز
    93-8340
  • متن ترانه قطعه 6
    بیا بیا که شدم در غم تو سودایی
    درآ درآ که به جان آمدم ز تنهایی
    عجب عجب که برون آمدی به پرسش من
    ببین ببین که چه بی‌طاقتم ز شیدایی
    بده بده که چه آورده‌ای به تحفه مرا
    بنه بنه بنشین تا دمی برآسایی
    مرو مرو چه سبب زود زود می‌بروی
    بگو بگو که چرا دیر دیر می‌آیی
    نفس نفس زده‌ام ناله‌ها ز فرقت تو
    زمان زمان شده‌ام بی‌رخ تو سودایی
    مجو مجو پس از این زینهار راه جفا
    مکن مکن که کشد کار ما به رسوایی
    برو برو که چه کژ می‌روی به شیوه گری
    بیا بیا که چه خوش می‌خمی به رعنایی
    بیا بیا که شدم در غم تو سودایی درآ درآ که به جان آمدم ز تنهایی بیا بیا که شدم در غم تو سودایی درآ درآ که به جان آمدم ز تنهایی عجب عجب که برون آمدی به پرسش من ببین ببین که چه بی‌طاقتم ز شیدایی بده بده که چه آورده‌ای به تحفه مرا بنه بنه بنشین تا دمی برآسایی مرو مرو چه سبب زود زود می‌بروی بگو بگو که چرا دیر دیر می‌آیی نفس نفس زده‌ام ناله‌ها ز فرقت تو زمان زمان شده‌ام بی‌رخ تو سودایی مجو مجو پس از این زینهار راه جفا مکن مکن که کشد کار ما به رسوایی برو برو که چه کژ می‌روی به شیوه گری بیا بیا که چه خوش می‌خمی به رعنایی بیا بیا که شدم در غم تو سودایی درآ درآ که به جان آمدم ز تنهایی بیا بیا که شدم در غم تو سودایی درآ درآ که به جان آمدم ز تنهایی عجب عجب که برون آمدی به پرسش من ببین ببین که چه بی‌طاقتم ز شیدایی بده بده که چه آورده‌ای به تحفه مرا بنه بنه بنشین تا دمی برآسایی مرو مرو چه سبب زود زود می‌بروی بگو بگو که چرا دیر دیر می‌آیی نفس نفس زده‌ام ناله‌ها ز فرقت تو زمان زمان شده‌ام بی‌رخ تو سودایی مجو مجو پس از این زینهار راه جفا مکن مکن که کشد کار ما به رسوایی برو برو که چه کژ می‌روی به شیوه گری بیا بیا که چه خوش می‌خمی به رعنایی
  • آهنگساز قطعه 8
    فردین خلعتبری
  • متن ترانه قطعه 5
    از قصه حال ما نپرسی
    نپرسی
    وز کشتن عاشقان نترسی
    نترسی
    ای گوهر عشق از چه بحری
    وی آتش عشق از چه جنسی
    از چه جنسی
    آن جا که تویی که راه یابد
    زان جانب عرش و چرخ و کرسی
    ای دل تو دلی نه دیگه آهن
    نه دیگه آهن
    از آتش عشق چند تفسی
    چند تفسی
    جان و دل و نفس هر سه سوزید
    تا کی گویم ظلمت نفسی
    از قصه حال ما نپرسی نپرسی وز کشتن عاشقان نترسی نترسی از قصه حال ما نپرسی نپرسی وز کشتن عاشقان نترسی نترسی ای گوهر عشق از چه بحری وی آتش عشق از چه جنسی از چه جنسی آن جا که تویی که راه یابد زان جانب عرش و چرخ و کرسی ای دل تو دلی نه دیگه آهن نه دیگه آهن از آتش عشق چند تفسی چند تفسی جان و دل و نفس هر سه سوزید تا کی گویم ظلمت نفسی تا کی گویم ظلمت نفسی
  • متن ترانه قطعه 4
    گر در آب و گر در آتش می‌روی
    آن نمی‌دانم برو خوش می‌روی
    در رخت پیداست والله رنگ او
    رو که سوی یار مه‌وش می‌روی
    نقش‌ها را پشت پایی می‌زنی
    سوی نقش نامنقش می‌روی
    ذوق جان‌ها می‌زند بر جان تو
    مست و دست انداز و سرکش می‌روی
    در پی تو می‌دود اقبال رو
    گر به عرش و گر به مفرش می‌روی
    آنک در سر داری از سودای یار
    چه عجب گر تو مشوش می‌روی
    نقش‌ها را پشت‌پایی می‌زنی
    گر در آب و گر در آتش می‌روی آن نمی‌دانم برو خوش می‌روی در رخت پیداست والله رنگ او رو که سوی یار مه‌وش می‌روی نقش‌ها را پشت پایی می‌زنی سوی نقش نامنقش می‌روی ذوق جان‌ها می‌زند بر جان تو مست و دست انداز و سرکش می‌روی در پی تو می‌دود اقبال رو گر به عرش و گر به مفرش می‌روی آنک در سر داری از سودای یار چه عجب گر تو مشوش می‌روی گر در آب و گر در آتش می‌روی آن نمی‌دانم برو خوش می‌روی در رخت پیداست والله رنگ او رو که سوی یار مه‌وش می‌روی نقش‌ها را پشت‌پایی می‌زنی سوی نقش نامنقش می‌روی ذوق جان‌ها می‌زند بر جان تو مست و دست انداز و سرکش می‌روی در پی تو می‌دود اقبال رو گر به عرش و گر به مفرش می‌روی آنک در سر داری از سودای یار چه عجب گر تو مشوش می‌روی
  • نام قطعه 5
    از قصه حال ما نپرسی
  • آهنگساز قطعه 5
    فردین خلعتبری
  • نام قطعه 6
    بیا بیا که شدم در غم تو سودایی
  • آهنگساز قطعه 6
    فردین خلعتبری
  • ترانه سرا قطعه 6
    مولانا
  • ترانه سرا قطعه 8
    مولانا
  • نام قطعه 8
    به جان جمله مستان که مستم
  • آهنگساز قطعه 1
    فردین خلعتبری
  • ترانه سرا قطعه 2
    مولانا
  • آهنگساز قطعه 2
    فردین خلعتبری
  • نام قطعه 2
    ای در دلم نشسته از تو کجا گریزم
  • نام قطعه 7
    در شرابم چیز دیگر ریختی در ریختی
  • آهنگساز قطعه 4
    فردین خلعتبری
  • آهنگساز قطعه 7
    فردین خلعتبری
  • نام قطعه 1
    می‌زنم حلقه در هر خانه‌ای
  • متن ترانه قطعه 7
    در شرابم چیز دیگر ریختی درریختی درریختی
    باده تنها نیست این آمیختی آمیختی آمیختی
    بار دیگر بار دیگر توبه‌ها را سوختی درسوختی
    بار دیگر بار دیگر فتنه را انگیختی انگیختی
    چون بدیدم در سرم سودای تو سودای تو
    آمدی در گردنم آویختی آویختی
    طره‌های مشک را دربافتی دربافتی
    تارهای صبر را بگسیختی بگسیختی
    تو اگر منکر شدی گویم نشان گویم نشان
    مشک بر شعر سیه می‌بیختی می‌بیختی
    ای قدح رخسار من افروختی افروختی
    وی غم آخر از دلم بگریختی بگریختی
    در شرابم چیز دیگر ریختی درریختی درریختی باده تنها نیست این آمیختی آمیختی آمیختی بار دیگر بار دیگر توبه‌ها را سوختی درسوختی بار دیگر بار دیگر فتنه را انگیختی انگیختی چون بدیدم در سرم سودای تو سودای تو آمدی در گردنم آویختی آویختی طره‌های مشک را دربافتی دربافتی تارهای صبر را بگسیختی بگسیختی تو اگر منکر شدی گویم نشان گویم نشان مشک بر شعر سیه می‌بیختی می‌بیختی ای قدح رخسار من افروختی افروختی وی غم آخر از دلم بگریختی بگریختی در شرابم چیز دیگر ریختی درریختی درریختی باده تنها نیست این آمیختی آمیختی آمیختی بار دیگر بار دیگر توبه‌ها را سوختی درسوختی بار دیگر بار دیگر فتنه را انگیختی انگیختی چون بدیدم در سرم سودای تو سودای تو آمدی در گردنم آویختی آویختی طره‌های مشک را دربافتی دربافتی تارهای صبر را بگسیختی بگسیختی تو اگر منکر شدی گویم نشان گویم نشان مشک بر شعر سیه می‌بیختی می‌بیختی ای قدح رخسار من افروختی افروختی وی غم آخر از دلم بگریختی بگریختی
  • ترانه سرا قطعه 3
    مولانا
  • ترانه سرا قطعه 7
    مولانا
  • نام قطعه 3
    برگذری درنگری جز دل خوبان نبری
  • نام قطعه 4
    گر در آبو گر در آتش می‌روی
  • ترانه سرا قطعه 5
    مولانا
  • متن ترانه قطعه 8
    به جان جمله مستان که مستم
    مست مستم
    بگیر ای‌دلبر عیار دستم
    آی دستم وای دستم
    به جان جمله جانبازان که جانم
    به جان رستگارانش که رستم
    عطاردوار دفترباره بودم
    زبردست ادیبان می نشستم
    چو دیدم لوح پیشانی ساقی
    شدم مست و قلم‌ها را شکستم
    آی شکستم وای شکستم
    آی‌شکستم وای شکستم
    زحسن یوسفی سرمست بودم
    مست بودم مست بودم
    که حسنش هر دمی گوید الستم
    بگیر ای دلبر عیار دستم
    به جان جمله مستان که مستم مست مستم مست مستم مست مستم بگیر ای‌دلبر عیار دستم آی دستم وای دستم به جان جمله جانبازان که جانم به جان رستگارانش که رستم به جان جمله مستان که مستم مست مستم مست مستم مست مستم بگیر ای‌دلبر عیار دستم آی دستم وای دستم به جان جمله جانبازان که جانم به جان رستگارانش که رستم عطاردوار دفترباره بودم زبردست ادیبان می نشستم چو دیدم لوح پیشانی ساقی شدم مست و قلم‌ها را شکستم آی شکستم وای شکستم چو دیدم لوح پیشانی ساقی شدم مست و قلم‌ها را شکستم آی‌شکستم وای شکستم زحسن یوسفی سرمست بودم مست بودم مست بودم که حسنش هر دمی گوید الستم به جان جمله مستان که مستم مست مستم مست مستم مست مستم بگیر ای دلبر عیار دستم آی دستم وای دستم به جان جمله جانبازان که جانم به جان رستگارانش که رستم عطاردوار دفترباره بودم زبردست ادیبان می نشستم چو دیدم لوح پیشانی ساقی شدم مست و قلم‌ها را شکستم آی شکستم وای شکستم ز‌حسن یوسفی سرمست بودم مست بودم مست بودم که حسنش هر دمی گوید الستم
  • ترانه سرا قطعه 4
    مولانا
  • متن ترانه قطعه 3
    برگذری درنگری جز دل خوبان نبری
    سر مکش ای‌دل که از او هر چه کنی جان نبری
    تا نشوی خاک درش در نگشاید به رضا
    تا نکشی خار غمش گل ز گلستان نبری
    تا نکنی کوه بسی دست به لعلی نرسد
    تا سوی دریا نروی گوهر و مرجان نبری
    سر ننهد چرخ تو را تا که تو بی‌سر نشوی
    کس نخرد نقد تو را تا سوی میزان نبری
    تا نشوی مست خدا غم نشود از تو جدا
    تا صفت گرگ دری یوسف کنعان نبری
    نعمت تن خام کند محنت تن رام کند
    محنت دین تا نکشی دولت ایمان نبری
    برگذری درنگری جز دل خوبان نبری برگذری درنگری جز دل خوبان نبری سر مکش ای‌دل که از او هر چه کنی جان نبری سر مکش ای‌دل که از او هر چه کنی جان نبری تا نشوی خاک درش در نگشاید به رضا تا نکشی خار غمش گل ز گلستان نبری تا نکنی کوه بسی دست به لعلی نرسد تا سوی دریا نروی گوهر و مرجان نبری سر ننهد چرخ تو را تا که تو بی‌سر نشوی کس نخرد نقد تو را تا سوی میزان نبری تا نشوی مست خدا غم نشود از تو جدا تا صفت گرگ دری یوسف کنعان نبری نعمت تن خام کند محنت تن رام کند محنت دین تا نکشی دولت ایمان نبری برگذری درنگری جز دل خوبان نبری برگذری درنگری جز دل خوبان نبری سر مکش ای‌دل که از او هر چه کنی جان نبری سر مکش ای‌دل که از او هر چه کنی جان نبری تا نشوی خاک درش در نگشاید به رضا تا نکشی خار غمش گل ز گلستان نبری تا نکنی کوه بسی دست به لعلی نرسد تا سوی دریا نروی گوهر و مرجان نبری سر ننهد چرخ تو را تا که تو بی‌سر نشوی کس نخرد نقد تو را تا سوی میزان نبری تا نشوی مست خدا غم نشود از تو جدا تا صفت گرگ دری یوسف کنعان نبری نعمت تن خام کند محنت تن رام کند محنت دین تا نکشی دولت ایمان نبری
  • متن ترانه قطعه 1
    می‌زنم حلقه‌ی‌ در هرخانه‌ای
    هست در کوی شما دیوانه‌ای
    می‌زنم حلقه‌ی‌ در هر خانه‌ای
    مرغ جان دیوانه‌ی‌ آن دام شد
    دام عشق دلبری دردانه‌ای، دردانه‌ای، دردانه‌ای
    عقل‌ها نعره زنان کآخر کجاست، کآخر کجاست
    در جنون دریا دلی مردانه‌ای
    ای خدا مجنون آن لیلی کجاست
    تا به گوشش دردمیم افسانه‌ای
    ز آن گوش عقل نامحرم بود
    از فسون عاشقان بیگانه‌ای
    سلسله‌ی‌ زلفی که جان مجنون اوست
    میل دارد با شکسته شانه‌ای
    شهر ما پرفتنه و پرشور شد
    الغیاث از فتنه‌ی‌ فتانه‌ای
    هین خمش کن کژ مرو فرزین نه‌ای
    کی چو فرزین کژ رود فرزانه‌ای
    در جنون دریادلی مردانه‌ای
    می‌زنم حلقه‌ی‌ در هرخانه‌ای هست در کوی شما دیوانه‌ای هست در کوی شما دیوانه‌ای می‌زنم حلقه‌ی‌ در هر خانه‌ای هست در کوی شما دیوانه‌ای هست در کوی شما دیوانه‌ای مرغ جان دیوانه‌ی‌ آن دام شد دام عشق دلبری دردانه‌ای، دردانه‌ای، دردانه‌ای عقل‌ها نعره زنان کآخر کجاست، کآخر کجاست در جنون دریا دلی مردانه‌ای ای خدا مجنون آن لیلی کجاست تا به گوشش دردمیم افسانه‌ای ز آن گوش عقل نامحرم بود از فسون عاشقان بیگانه‌ای می‌زنم حلقه‌ی‌ در هر خانه‌ای هست در کوی شما دیوانه‌ای هست در کوی شما دیوانه‌ای سلسله‌ی‌ زلفی که جان مجنون اوست میل دارد با شکسته شانه‌ای شهر ما پرفتنه و پرشور شد الغیاث از فتنه‌ی‌ فتانه‌ای هین خمش کن کژ مرو فرزین نه‌ای کی چو فرزین کژ رود فرزانه‌ای می‌زنم حلقه‌ی‌ در هر خانه‌ای هست در کوی شما دیوانه‌ای هست در کوی شما دیوانه‌ای مرغ جان دیوانه‌ی‌ آن دام شد دام عشق دلبری دردانه‌ای، دردانه‌ای، دردانه‌ای عقل‌ها نعره زنان کآخر کجاست، کآخر کجاست در جنون دریادلی مردانه‌ای ای خدا مجنون آن لیلی کجاست تا به گوشش دردمیم افسانه‌ای ز آن گوش عقل نامحرم بود از فسون عاشقان بیگانه‌ای می‌زنم حلقه‌ی‌ در هر خانه‌ای هست در کوی شما دیوانه‌ای هست در کوی شما دیوانه‌ای سلسله‌ی‌ زلفی که جان مجنون اوست میل دارد با شکسته شانه‌ای شهر ما پرفتنه و پرشور شد الغیاث از فتنه‌ی‌ فتانه‌ای هین خمش کن کژ مرو فرزین نه‌ای کی چو فرزین کژ رود فرزانه‌ای
  • متن ترانه قطعه 2
    ای در دلم نشسته از تو کجا گریزم
    ای توبه‌ام شکسته از تو کجا گریزم
    ای نور هر دو دیده بی‌تو چگونه بینم
    چگونه بینم
    وی گردنم ببسته از تو کجا گریزم
    از تو کجا گریزم
    ای شش جهت ز نورت چون آینه‌ست شش رو
    وی روی تو خجسته از تو کجا گریزم
    کجا گریزم
    دل بود از تو خسته جان بود از تو رسته
    جان نیز گشت خسته از تو کجا گریزم
    گر بندم این بصر را ور بس کلم نظر را
    از دل نه‌ای گسسته از تو کجا گریزم
    ای در دلم نشسته از تو کجا گریزم ای توبه‌ام شکسته از تو کجا گریزم ای نور هر دو دیده بی‌تو چگونه بینم چگونه بینم وی گردنم ببسته از تو کجا گریزم از تو کجا گریزم ای شش جهت ز نورت چون آینه‌ست شش رو وی روی تو خجسته از تو کجا گریزم کجا گریزم دل بود از تو خسته جان بود از تو رسته جان نیز گشت خسته از تو کجا گریزم گر بندم این بصر را ور بس کلم نظر را از دل نه‌ای گسسته از تو کجا گریزم کجا گریزم کجا گریزم ای در دلم نشسته از تو کجا گریزم ای توبه‌ام شکسته از تو کجا گریزم ای نور هر دو دیده بی‌تو چگونه بینم چگونه بینم وی گردنم ببسته از تو کجا گریزم از تو کجا گریزم